رهی معیری:ستاره شعلهای از جان دردمند من است سپهر آیتی از همت بلند من است
❈۱❈
ستاره شعلهای از جان دردمند من است
سپهر آیتی از همت بلند من است
به چشم اهل نظر صبح روشنم زآن روی
که تازهرویی عالم ز نوشخند من است
❈۲❈
چگونه راز دلم همچو نی نهان ماند؟
که داغ عشق تو پیدا ز بند بند من است
در آتش از دل آزادهام ولی غم نیست
پسند خاطر آزادگان پسند من است
❈۳❈
رهی به مشت غباری چه التفات کنم؟
که آفتاب جهانتاب در کمند من است
کامنت ها