رهی معیری:لالهرویی بر گل سرخی نگاشت کز سیهچشمان نگیرم دلبری
❈۱❈
لالهرویی بر گل سرخی نگاشت
کز سیهچشمان نگیرم دلبری
از لب من کس نیابد بوسهای
وز کف من کس ننوشد ساغری
❈۲❈
تا نیفتد پایش اندر بندها
یاد کرد آن تازه گل سوگندها
ناگهان باد صبا دامنکشان
سوی سرو و لاله و شمشاد رفت
❈۳❈
فارغ از پیمان نگشته نازنین
کز نسیمی برگ گل بر باد رفت
خنده زد گل بر رخ دلبند او
کآن چنان بر باد شد سوگند او
کامنت ها