رهی معیری:فغان که آتش کین آشیان ما را سوخت به غیر ناله نخیزد نوایی از دهنی
❈۱❈
فغان که آتش کین آشیان ما را سوخت
به غیر ناله نخیزد نوایی از دهنی
گسست رشته پیوند، یار دشمنخوی
شکست حقه الفت، حریف حقشکنی
❈۲❈
جفای زاغ و زغن بین که از سیاهدلی
به بلبلان نگذارند گوشه چمنی
به تیرهبختی ما شمع انجمن سوزد
به هرکجا که حریفان کنند انجمنی
❈۳❈
بنای خانه بیداد واژگون گردد
به دست تیرزنی یا به آه پیرزنی
کسی که بد به وطن گفت بیوطن بادا
که بر وطن نزند طعنه غیر بیوطنی
❈۴❈
اگر میانه و تبریز و اردبیل افتاد
به دست غیر، چو گنجی به دست راهزنی
«به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی، به دست اهرمنی»
کامنت ها