رهی معیری:تو ای آتشین زهره کز تابناکی فروزان کنی بزم چرخ کهن را
❈۱❈
تو ای آتشین زهره کز تابناکی
فروزان کنی بزم چرخ کهن را
برون افکنی از پی دلفریبی
از آن نیلگون جامه، سیمینهتن را
❈۲❈
به روی تو زان فتنه شد خاطر من
که مانندهای روی معشوق من را
ز روشنگرانت شبی انجمن کن
بیفروز از چهره آن انجمن را
❈۳❈
یکی بزم افلاکی و خسروانی
که درخور بود زهره چنگزن را
چو آراستی محفل آسمانی
بخوان سوی بزمت من و ماه من را
کامنت ها