رهی معیری:یاری از ناکسان امید مدار ای که با خوی زشت یار نهای
❈۱❈
یاری از ناکسان امید مدار
ای که با خوی زشت یار نهای
سگدلان لقمهخوار یکدیگرند
خون خوری گر از آن شمار نهای
❈۲❈
همچو صبحت شود گریبان چاک
ای که چون شب سیاهکار نهای
پایمال خسان شوی چون خاک
گر جهانسوز چون شرار نهای
❈۳❈
ره نیابی به گنجخانه بخت
جانگزا گر به سان مار نهای
تا چو گل شیوهات کمآزاری است
ایمن از رنج نیش خار نهای
❈۴❈
روزگارت به جان بود دشمن
ای که همرنگ روزگار نهای
کامنت ها