رضیالدین آرتیمانی:در روی تو دل به ما نمیمٰاند در راه تو سر ز پا نمیمٰاند
❈۱❈
در روی تو دل به ما نمیمٰاند
در راه تو سر ز پا نمیمٰاند
برقع ز جمٰال اگر براندازی
یک خرقهٔ پارسا نمیمٰاند
❈۲❈
گر جلوه چنین کنی تو، یک زاهد
در گوشهٔ انزوا نمیمٰاند
گر نیم تبسم از لبان ریزی
یک خاطر مبتلا نمیمٰاند
❈۳❈
یا رب تو چه قبلهای که در طوفت
یک حاجت ناروا نمیمٰاند
آیم چو برت که مُدعا گویم
صد حیف که مدعا نمیمٰاند
❈۴❈
ای عشق که سوزیم به کام دل
کام تو ز اژدها نمیمٰاند
آغشته به خاک و خون شهیدان را
کوی تو ز کربلا نمیماند
❈۵❈
ای ماه اگر به او تو مانندی
او هیچ بتو چرا نمیمٰاند
گر جان برود چه غم فدای او
آخر غم او به ما نمیمٰاند
❈۶❈
جان رفت و برفت از سرم سوداش
بیگانه به آشنا نمیمٰاند
خوش باش بدوستان که این بستان
پیوسته به این هوا نمیمٰاند
❈۷❈
میخور دمی و غنیمتی بشمر
کاین نغمه به این نوا نمیمٰاند
گوئی که رسی به مرگ از هجرم
هجر تو ز مرگ وا نمیمٰاند
❈۸❈
رندی که نمانده هیچ در جائی
درمانده به هیچ جا نمیمٰاند
ای آنکه نشان کوی او پرسی
آنجاست که سر ز پا نمیمٰاند
❈۹❈
گفتی که بیا اگر جگر داری
آنجا جگری به ما نمیماند
زنهار مگوی از رضی حرفی
کان هیچ به حرف ما نمیمٰاند
کامنت ها