رضیالدین آرتیمانی:نقابی بر افکن ز پی امتحان را که تا بینی از جان لبالب جهان را
❈۱❈
نقابی بر افکن ز پی امتحان را
که تا بینی از جان لبالب جهان را
چو در جلوه آیی بدین شوخ و شنگی
برقص اندر آری زمین و زمان را
❈۲❈
بروی زمین مهروار ار بخندی
بزیر زمین درکشی آسمان را
من از حسرت رویش از هوش رفتم
خدایا شکیبی تماشاکنان را
❈۳❈
به دل زان نداریم یک مو گرانی
که بر سر کشیدیم رطل گران را
بهارت دلا کس ندانست چون شد
بهر حال دریاب فصل خزان را
❈۴❈
فراموش کردند از مهربانی
چه افتاد یاران نامهربان را
از آن نام تو بر زبان می نراندم
که میسوخت نام تو کلام و زبان را
❈۵❈
رضی این چه شور است در نالهٔ تو
که از هوش بردست پیر و جوان را
کامنت ها