رضیالدین آرتیمانی:چون دم از سودای جانان میزنم آتش اندر آب حیوان میزنم
❈۱❈
چون دم از سودای جانان میزنم
آتش اندر آب حیوان میزنم
شور لیلی طاقتم را طاق کرد
همچو مجنون بر بیابان میزنم
❈۲❈
جرعهٔ دردی بصد خون جگر
میکنم پیدا و پنهان میزنم
میکشم آهی بیاد لعل او
آتش اندر آب حیوان میزنم
❈۳❈
گر چه مستم راه مسجد میروم
گر چه گبرم لاف ایمان میزنم
بینیٰازم دار و معذورم اگر
خنده بر ناز طبیبان میزنم
❈۴❈
عشقم اسباب بزرگی کرده ساز
تکیه بر جای بزرگان میزنم
داغ را هم داغ مرهم مینهم
زخم را هم زخم بر جان میزنم
❈۵❈
گریه بر تاج فریدون میکنم
خنده بر تخت سلیمان میزنم
بر سر دریای خون جولان زنم
بی تو گر مژگان به مژگان میزنم
❈۶❈
پادشاه وقت خویشم چون رضی
مهر طغرا را انالان میزنم
کامنت ها