رضیالدین آرتیمانی:ای که به جز دلبری تو کار نداری کار جز آزار جان زار نداری
❈۱❈
ای که به جز دلبری تو کار نداری
کار جز آزار جان زار نداری
ای همه داروی دل مگر تو بهشتی
وی همه آرام جان مگر تو بهاری
❈۲❈
آنچه دل دشمنان بهم نسپندد
چند تو بر جان دوستان بگماری
بگسلم از جان و دل اگر بپذیری
بگذرم از هر چه هست اگر بگذاری
❈۳❈
ریخت دلم آبرو که خونش بریزی
عذر نگوئی و گر بهانه نیاری
چند بر آن در روی و بار نیابی
مردنت اولی دلا که عار نداری
❈۴❈
دور از آن مایهٔ حیات نمرده است
زنده رضی را دگر برای چه داری
کامنت ها