رضیالدین آرتیمانی:چشمم افتاد بر جمٰال کسی که گرو برده ز آفتاب بسی
❈۱❈
چشمم افتاد بر جمٰال کسی
که گرو برده ز آفتاب بسی
دعوی بندگی غیر مکن
که تو آزاد کردهٔ هوسی
❈۲❈
بر مزن گرد شمع ما ای غیر
که نه پروانهای نه خر مگسی
دل شوریده را چو ساغر می
نتوان داد هر زمان بکسی
❈۳❈
رفته بر باد برگ این باغم
نه پس اندوزی و نه پیش رسی
ترک فریاد کن رضی کانجا
نرسد هیچکس بداد کسی
کامنت ها