رضیالدین آرتیمانی:نرگست آن کند به شهلائی که ندیده است چشم بینائی
❈۱❈
نرگست آن کند به شهلائی
که ندیده است چشم بینائی
آفت پارسایی و پرهیز
آتش خرمن شکیبائی
❈۲❈
تو به شوخی چگونه مشهوری
من چنان شهرهام به شیدائی
هر کجا هست میکشد ناچار
حسن شوخی وعشق رسوائی
❈۳❈
دل اگر آهن است آب شود
چون تو جام کرشمه پیمائی
گاه نظاره حیرت حسنت
خون کند در دل تماشائی
❈۴❈
از غم دوری تو نزدیک است
چون رضی سوزم از شکیبائی
کامنت ها