رضاقلی خان هدایت:وهُوَ خواجه معین الدین حسن سنجری. اصل آن جناب از قریهٔ چشت مِنْتوابع هرات بوده، و ل...
وهُوَ خواجه معین الدین حسن سنجری. اصل آن جناب از قریهٔ چشت مِنْتوابع هرات بوده، و لهذا این سلسله به نام وی به چشتی شهرت نموده. ناهج مناهج حقیقت و سالک مسالک طریقت است. آن جناب در هندوستان مروج دین نبوی و طریقهٔ علوی گردید. صاحب کرامات و مقامات و خوارق عادات. تربیت از خواجه عثمان هروی یافته بوده، قطب الدین بختیار کاکی و ضیاءالدین بلخی و شهاب الدین غوری وشمس الدین غوری از مریدان آن جنابند. تیمّناً و تبرّکاً از اشعار او قلمی میشود:
مِنْغزلیّاتِهِ
مِنْغزلیّاتِهِ
❈۱❈
به حق او که به کونین دیده نگشایم
که تا نخست نبینم جمالِ مولی را
اگر در آتش عشقت بسوختم چه عجب
که کوه تاب نیاورد این تجلی را
❈۲❈
معین به چشم خرد حسن دوست ننماید
ببین به دیدهٔ مجنون جمالِ لیلی را
٭٭٭
سیل را نعره از آن است که از بحر جداست
❈۳❈
وانکه با بحر درآمیخته خاموش آمد
نکتهها دوش لبم گفت وشنید از لب یار
که نه هرگز به زبان رفت و نه در گوش آمد
هرکه را هوش و قراریست میاش ده ساقی
❈۴❈
که مُعینش ز ازل بی خود و مدهوش آمد
٭٭٭
ای ترا بر طور دل هر دم تجلای دگر
طالبِ دیدار تو هر گوشه موسای دگر
❈۵❈
یک دو حرفی خواندهام در پیش استاد ازل
تاابد بر دل رسد هر لحظه معنای دگر
رباعی
عاشق همه دم فکرِ رخ دوست کند
❈۶❈
معشوق کرشمهای که نیکوست کند
ما جرم و خطا کنیم و او لطف و عطا
هرکس چیزی که لایق اوست کند
٭٭٭
❈۷❈
ای بعد نبی بر سر تو تاجِ نبی
وی داده شهان ز صولتت باج نبی
آنی تو که معراج تو بالاتر شد
یک قامت احمدی ز معراجِ نبی
کامنت ها