رضاقلی خان هدایت:اسمش علیقلی خان و ازاعاظم لکزیهٔ داغستان. اجداد و اعمامش در دولت صفویه صاحب مناصب ع...
اسمش علیقلی خان و ازاعاظم لکزیهٔ داغستان. اجداد و اعمامش در دولت صفویه صاحب مناصب عالیه بودند و درآن ولایت حکومت مینمودند. وی در سنهٔ ۱۱۲۴ متولد شد. چندی در پیش سلطان حسین صفوی بود. پس از طغیان طایفهٔ افاغنه و فتور آن دولت علیه به هندوستان رفت و به خدمت خلیفه ابراهیم بدخشانی ارادت داشت. با وجود منصب، درویش مشرب همواره با درویشان مجالس و با صفاکیشان موأنس. تذکرة الشعرایی هم در آن ولایت نگاشته. دیوانش تخمیناً چهار هزار بیت میشود، در سنهٔ ۱۱۶۵ فوت شد. چندبیتی از غزلیات و رباعیات او نوشته شد:
مِنْغزلیّاته
مِنْغزلیّاته
❈۱❈
اندیشه کسی راه به کنه تو ندارد
هرچیز که هست از تو نشان هست ونشان نیست
٭٭٭
یک نغمه تراود ز لب قمری و بلبل
❈۲❈
قانون وفامختلف آواز نباشد
٭٭٭
عشق بازان سخن حق همه جا میگویند
از که ترسند سردار سلامت باشد
❈۳❈
٭٭٭
کفر کافر به ز دین ناقص است
این چنین فرمود پیر کاملم
٭٭٭
❈۴❈
چون به قاف عدمم راه تماشا افتاد
هر کجادیده گشودم همه عنقا دیدم
قطره بودم سر هم چشمی بحرم میبود
نظر از خویش چو بستم رهِ دریا دیدم
❈۵❈
٭٭٭
چاک میشد به برت خرقهٔ تقوی چون ما
گر تو هم میشدی ای شیخ گرفتارِ کسی
٭٭٭
❈۶❈
بگشای سر ترکش مژگان جگردوز
شاید که رسد چاکِ دل ما به رفویی
خوش آنکه به طوف حرم میکده آیم
گه پای خمی بوسم و گه دست سبویی
❈۷❈
مِنْرباعیّاته
در معرکهٔ عشق ستیز دگر است
فتح دگر اینجا و گریز دگر است
فریاد و فغان و گریه و ناله و آه
❈۸❈
اینها هوس است و عشق چیز دگر است
٭٭٭
ذرات جهان که جمله مرآت تواند
چون قطره به بحر، غرق در ذات تواند
❈۹❈
چون موج که هر نفس کشد سر در جیب
در نفی وجود خویش و اثبات تواند
٭٭٭
من زنده به دوستم، نمیرم هرگز
❈۱۰❈
مغزی بی پوستم نمیرم هرگز
هر کس که نه اوست مردهاش دان ز ازل
من خود همه اوستم نمیرم هرگز
٭٭٭
❈۱۱❈
گاهی به فلک مهر درخشان بودم
گاهی به هوا ذرّهٔ پویان بودم
گاهی دل و گاه تن، گهی جان بودم
زین پس همه آن شوم که هم آن بودم
❈۱۲❈
٭٭٭
مرآت جمال حق تعالی شدهام
در مملکتِ وجود والی شدهام
در بحر خدا شکسته ظرفم چو حباب
❈۱۳❈
از دوست پر و ز خویش خالی شدهام
کامنت ها