رضاقلی خان هدایت:آقاحسین خان نام داشته و بر تحصیل مراتب علیا همت میگماشته. اوقاتش به خدمت فقرا مصرو...
آقاحسین خان نام داشته و بر تحصیل مراتب علیا همت میگماشته. اوقاتش به خدمت فقرا مصروف و خاطرش به صحبت عرفا مشعوف. سالکی خلیق و خوشحال و درویشی شفیق و صاحب کمال بوده. مثنوی به طرز بوستان شیخ سعدی به قرب ده هزار بیت منظوم نموده. نهایت فصاحت دارد. از آن جناب نوشته شد:
گرفتم آنکه گشایند پای بستهٔ ما
گرفتم آنکه گشایند پای بستهٔ ما
❈۱❈
چه میکنند به بال و پر شکستهٔ ما
گواه اینکه نه رند و نه زاهدیم بس است
پیالهٔ تهی و سُبحهٔ گسستهٔ ما
٭٭٭
❈۲❈
خوش است این باغ اما باغبانش حیف نتواند
گلی بر شاخسار و بلبلی در آشیان بیند
مِنْمثنویاته
به کسری چه خوش گفت بوذر جمهر
❈۳❈
که تا میخرامد به کامت سپهر
مبادا به کس کینه ورزد دلت
ملرزان دلی تا نلرزد دلت
یکی اره بر پای سروی نهاد
❈۴❈
به دست وی آن سرو از پا فتاد
دگر روز دادش مکافات دست
که از سروی افتاد پایش شکست
٭٭٭
❈۵❈
چه نیکو به زن گفت دهقان ده
که نانی به ایتام همسایه ده
که چون ما نمانیم ز انعام ما
گرسنه نمانند ایتام ما
❈۶❈
٭٭٭
به دوران دو کس را اگر دیدمی
به گرد سر هر دو گردیدمی
یکی آنکه گوید بد من به من
❈۷❈
دگر آنکه پرسد بدخویشتن
٭٭٭
دلم سوخت بر سالکی ره نورد
که میگفت با حسرت و سوز و درد
❈۸❈
که عمری در این راه بشتافتم
نه رستم نه وارستهام یافتم
٭٭٭
بر آن تخت زرین که جم مینشست
❈۹❈
شنیدم چو برخاست این نقش بست
چو باید از این تخت درخاستن
نیرزد نشستن به برخاستن
٭٭٭
❈۱۰❈
یکی از اسیران شیرین نفس
نمیراند در بزم از خود مگس
که چون گیرد از راندن من گران
مبادا دهد زحمت دیگران
کامنت ها