گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

رودکی:مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود نبود دندان، لا بل چراغ تابان بود

❈۱❈
مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود نبود دندان، لا بل چراغ تابان بود
سپید سیم زده بود و در و مرجان بود ستارهٔ سحری بود و قطره باران بود
❈۲❈
یکی نماند کنون زآن همه، بسود و بریخت چه نحس بود! همانا که نحس کیوان بود
نه نحس کیوان بود و نه روزگار دراز چه بود؟ منت بگویم: قضای یزدان بود
❈۳❈
جهان همیشه چنین است، گِرد گَردان است همیشه تا بوَد، آیین گِرد، گَردان بود
همان که درمان باشد، به جای درد شود و باز درد، همان کز نخست درمان بود
❈۴❈
کهن کند به زمانی همان کجا نو بود و نو کند به زمانی همان که خُلقان بود
بسا شکسته بیابان، که باغ خرم بود و باغ خرم گشت آن کجا بیابان بود
❈۵❈
همی چه دانی؟ ای ماهروی مشکین موی که حال بنده از این پیش بر چه سامان بود؟!
به زلف چوگان نازِش همی کنی تو بدو ندیدی آن گه او را که زلف، چوگان بود
❈۶❈
شد آن زمانه که رویش به سان دیبا بود شد آن زمانه که مویش به سان قطران بود
چنان که خوبی، مهمان و دوست بود عزیز بشد که باز نیامد، عزیز مهمان بود
❈۷❈
بسا نگار، که حیران بدی بدو در، چشم به روی او در، چشمم همیشه حیران بود
شد آن زمانه، که او شاد بود و خرم بود نشاط او به فزون بود و غم به نقصان بود
❈۸❈
همی خرید و همی سخت، بیشمار درم به شهر، هر گه یک ترک نار پستان بود
بسا کنیزک نیکو، که میل داشت بدو به شب ز یاری او نزد جمله پنهان بود
❈۹❈
به روز چون که نیارست شد به دیدن او نهیب خواجهٔ او بود و بیم زندان بود
نبیذ روشن و دیدار خوب و روی لطیف اگر گران بد، زی من همیشه ارزان بود
❈۱۰❈
دلم خزانهٔ پر گنج بود و گنج سخن نشان نامهٔ ما مهر و شعر، عنوان بود
همیشه شاد و ندانستمی که، غم چه بود؟ دلم نشاط و طرب را فراخ میدان بود
❈۱۱❈
بسا دلا، که به سان حریر کرده به شعر از آن سپس که به کردار سنگ ‌و سندان بود
همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود همیشه گوشم زی مردم سخندان بود
❈۱۲❈
عیال نه، زن و فرزند نه، مئونت نه از این همه تنم آسوده بود و آسان بود
تو رودکی را -ای ماهرو!- کنون بینی بدان زمانه ندیدی که این چنینان بود
❈۱۳❈
بدان زمانه ندیدی که در جهان رفتی سرود گویان، گویی هزاردستان بود
شد آن زمانه که او انس رادمردان بود شد آن زمانه که او پیشکار میران بود
❈۱۴❈
همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان است همیشه شعر ورا زی ملوک دیوان بود
شد آن زمانه که شعرش همه جهان بنَوَشت شد آن زمانه که او شاعر خراسان بود
❈۱۵❈
کجا به گیتی بوده‌ست نامور دهقان مرا به خانهٔ او سیم بود و حُملان بود
که را بزرگی و نعمت ز این و آن بودی مرا بزرگی و نعمت ز آل سامان بود
❈۱۶❈
بداد میر خراسانش چل هزار درم وزو فزونی یک پنجِ میرِ ماکان بود
ز اولیاش پراکنده نیز هشت هزار به من رسید بدان وقت، حالِ خوب آن بود
❈۱۷❈
چو میر دید سخن، داد دادِ مردیِ خویش ز اولیاش چنان کز امیر فرمان بود
کنون زمانه دگر گشت و من دگر گشتم عصا بیار، که وقت عصا و انبان بود

فایل صوتی قصاید و قطعات شمارهٔ ۴۵ - عصا بیار که وقت عصا و انبان بود

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمد نخجوان پور
2009-10-18T13:19:17
با استناد به حافظه ام :بیت 15 مصرع اول:چه داغها که ز دندان من به پستان داشت بشهر.......---پاسخ: ممنون، در نسخه‌ی چاپی در اختیار اینجانب همین بوده، پیشنهاد شما که جالب و مربوط به نقل و نسخه‌ی دیگری است را به عنوان حاشیه باقی می‌گذاریم.
دوست
2009-09-10T06:04:05
در مصراع دوم بیت پنجم بجای" آیین" باید "آیینش" تصحیح شود تا وزن شعر حفظ شود---پاسخ: من مشکل وزنی نمی‌بینم: «همیشه تا بُوَد آیینِ گِرد گَردان بود».
عشرت
2013-10-19T13:18:05
شما تکرار را در این شعر میبینید خصوصاً تکرا فعل که یکی از ویژگی های نظم و نثر قرون چهارم و پنجم بوده است. رودکی شاعر سبک خراسانی است که برون گرایی و بیان مستقیم هم از دیگر ویژگیهای این سبک است؛ البته شگفتی من همیشه از این است که پس از یازده قرن هنوز اشعارشان را تمام میفهمیم!
عشرت
2013-10-19T13:56:24
لابل:قید مرکب عربی از: لا + بل. گاه قبل بل ، لا اضافه میکنند و این لای بعد ایجاب برای تأکید اضراب است. سیم زده: با کسرۀ میم. نقرۀ خالصکیوان: زحل، نحس اکبر در باور قدماگردان: هم معنی متحرک و گردنده میدهد هم معنی متغیّرآخر مصراع اول بیت ششم: شودکجا: به معنی که ربط استخلقان: کهنه و پاره پارهشکسته بیابان: بیابان ترک خوردهسامان: در بیت نهم یعنی رواج و رونقچوگان: در پهلوی چوپگان ، چوپگان ، چوبکان ، معرب آن صولجان است و کلمه ٔ فرانسوی شیکان از فارسی مأخوذ است . (حواشی برهان ). چوب بلند سرکجی است که در بازی گوی بکار برند. (جهانگیری ). چوب گوی بازی . (آنندراج ). چوب کجی که بدان گوی زنند.دیبا:حریرقطران: مادۀ روغنی‌شکل و سیاه‌رنگ که از برخی درختان مانند صنوبر، عرعر و امثال آن می‌چکد.نقصان: با ضم اول کاهشنهیب: ترس، هراس و...نبیذ: شراب کشمش یا خرمافراخ: بسیار فراخ میدان تقریباً معنی اصطلاح امروزی دست بازسندان: ابزار آهنی کفاشان و آهنگران که روی آن چیزی قرار میدهند تا با چکش یا... بکوبندزلفکان کلمه ای بسیار زیبا که در اشعار میبینیم اکنون نیز در افغانستان و تاجیکستان تلفظ میشود. دهخدا میگوید زلفکان جمع زلفک یعنی زلف کوتاه است! نظر خود را شایستۀ برابری نمیدانم.مئونت: جمع مؤن. خرج؛ رنج؛ لوازم معیشتهزار دستان: هزار آواز. هزار. بلبل یا...رادمرد: جوانمرد و بخشنده...حملان: ستور باردار که به کسی بخشند یا...ماکان: گذشته. آنچه بوده و...انبان: کیسۀ بزرگ. توشه دان
ناشناس
2013-10-19T13:59:38
نالۀ رودکی از پیری و دندان ریختن و سپیدی موی و فقر و... است. اشعار باقیمانده از شهید بلخی، شاعر معاصر رودکی، را هم بخوانیم و لذت ببریم. رودکی تنها او را در میان هم دوره هایش شاعر میداند!
مرزبان
2019-11-04T11:54:32
این سخن از عیب بینان و محبان باب شده که شگفت که با فاصله هزار سال شعر فردوسی و رودکی را میفهمیم با اینکه در غرب نوشته های سیصد چهار صد سال پیش خود را نمیتوانند بفهمند و بخوانند و طبعا از مجب و مغرض دارند چشم بسته غیب میگویند چرا که هم مدعا و هم دلیل هر دو طرف معیوب است - اولا مگر قرار بوده بعد از هزار سال نفهمیم و مگر فقط مخصوص زبان پارسی دری و یا ویژگی رودکی و فردوسی است ؟ وانگهی هزار سال که هیچ حتی سخن 1600 سال پیش را به اسانی همگی میفهمیم وانک حکمت مشهور خسرو انوشیروان عینا ان که - هرکه رود چرد وانکه خسپد خواب بیند -و چرا شگفتی از فهم متن پارسی هزار مانده حتی شتربانان معاصر نجد اشعار و آثار دو هزار پیش ادب عربی را به اسانی میفهمند - یکی از اثار کتابت به زبان فصیح و کتابی در هر زبان اینست که از تحول و تغییر وازگان بر اثر طول زمان و کش و گیرهای لهجه و گویش جلوگیری میکند ---در زبانهای غربی بدان دلیل متون سیصد چهارصد ساله خود را نمیتوانند بخوانند که گسترش و یکسان نویسی هر زبان از همان سیصد چهار صد سال کم کم شروع شد و حتی تا کنون نیز چه بسا یک زبان راچهار پنج گویش مختلف بنویسند و این نه نو آفرینی بسیار غربیان و نه کهنه گرایی ادب پارسی دری و عربی است - سخنان را میشنویم اما پیش از خوشایند و پسند ان درباره دقیق بودن و درست بودنش بیندیشیم و حتی اگر دقیق و محققانه بود انرا کلید واژه ذوق خود و تمجید و مدح از بزرگان ادب و فرهنگ نکنیم و به جای تکرار سخن دیگران اگر برای هنر و ادب ان بزرگان را ارج مینهمیم زحمت کاوش گوهری از اندیشه خود را کمترین ارج گذاری در حق انان و هنرشان بدانیم -- عیبست که خزف و گوهر مغشوش و جواهر وام گرفته را به پیشکش عزیزان برد - زحمت اندیشه و بیگاری برای خرده گیران اینده - اینکه متون پهلوی نزدیک به عهد رودکی را نمیتوانیم بهمیم برای اینست پارسی دری شاخه دیگری زبان پارسی است و عدم تداوم در ثبت در پهلوی رخ نداده وگرنه تا زمانی که تداوم در ثبت و نو افرینی در پهلوی گویی بود میبینیم که شمس قیس رازی در قرن هفتم زنجان و همدان را از مراکز شعر پهلوی میشمارد و نمونه های فراوان میاورد
رضا صادقی
2017-09-21T11:59:41
بیت دوم سپید سیم زده اشتباه است بلکه رده یه معنای ریف و مرتب صحیح است
افسانه چراغی
2021-11-26T11:55:25.9981685
سپید سیمِ رَده: ردیف نقره سپید، ردیف دندان سپید همی سَخت: می‌سنجید و وزن می‌کرد ماکان: منظور ماکان کاکی از امیران دیلمی است. پادشاه سامانی چهل هزار درم به شاعر صله داده و ماکان کاکی هم یک پنجم آن، یعنی هشت هزار درم‌ به او پاداش داده است. عصا و انبان: توان جسمی و مالی
حمیدرضا
2021-12-14T20:02:00.5606913
در مورد سپید سیم زده یا رده در کتاب گزیدهٔ اشعار رودکی به کوشش دکتر شعار و دکتر انوری، نشر علم، چاپ ۱۳۷۳، صفحهٔ ۱۱۸ چنین آمده: سیمِ زده : نقرهٔ مسکوک، سپید سیم زده: سیم زدهٔ سپید، نقرهٔ مسکوک سفید، زده صفت مفعولی از زدن به معنی سکه زدن، در بعضی نسخه‌ها «رده» آمده، «سپید سیم رده» (یک صف از نقرهٔ سپید)
مازیار
2023-09-25T09:23:01.2515062
باسلام، به نظرم «به روی او در، چشم/چشمش همیشه حیران بود» درست است نه «به روی او در، چشمم همیشه حیران بود».