گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:خردمند مردی در اقصای شام گرفت از جهان کنج غاری مقام

❈۱❈
خردمند مردی در اقصای شام گرفت از جهان کنج غاری مقام
به صبرش در آن کنج تاریک جای به گنج قناعت فرو رفته پای
❈۲❈
شنیدم که نامش خدادوست بود ملک سیرتی، آدمی پوست بود
بزرگان نهادند سر بر درش که در می‌نیامد به درها سرش
❈۳❈
تمنا کند عارف پاکباز به دریوزه از خویشتن ترک آز
چو هر ساعتش نفس گوید بده به خواری بگرداندش ده به ده
❈۴❈
در آن مرز کاین پیر هشیار بود یکی مرزبان ستمکار بود
که هر ناتوان را که دریافتی به سرپنجگی پنجه برتافتی
❈۵❈
جهان سوز و بی‌رحمت و خیره‌کش ز تلخیش روی جهانی ترش
گروهی برفتند از آن ظلم و عار ببردند نام بدش در دیار
❈۶❈
گروهی بماندند مسکین و ریش پس چرخه نفرین گرفتند پیش
ید ظلم جایی که گردد دراز نبینی لب مردم از خنده باز
❈۷❈
به دیدار شیخ آمدی گاه گاه خدادوست در وی نکردی نگاه
ملک نوبتی گفتش: ای نیکبخت به نفرت ز من در مکش روی سخت
❈۸❈
مرا با تو دانی سر دوستی است تو را دشمنی با من از بهر چیست؟
گرفتم که سالار کشور نیم به عزت ز درویش کمتر نیم
❈۹❈
نگویم فضیلت نهم بر کسی چنان باش با من که با هر کسی
شنید این سخن عابد هوشیار بر آشفت و گفت: ای ملک، هوش دار
❈۱۰❈
وجودت پریشانی خلق از اوست ندارم پریشانی خلق دوست
تو با آن که من دوستم، دشمنی نپندارمت دوستدار منی
❈۱۱❈
چرا دوست دارم به باطل منت چو دانم که دارد خدا دشمنت؟
مده بوسه بر دست من دوستوار برو دوستداران من دوست دار
❈۱۲❈
خدادوست را گر بدرند پوست نخواهد شدن دشمن دوست، دوست
عجب دارم از خواب آن سنگدل که خلقی بخسبند از او تنگدل

فایل صوتی بوستان بخش ۱۱ - حکایت مرزبان ستمگار با زاهد

تصاویر

کامنت ها

جهانگیر تجددی
2019-11-30T18:42:50
چه زیبا شیخ اجل رابطه ظلم و افسردگی جامعه را در هر سرزمین بیان میکند ؛"ید ظلم جایی که گردد درازنبینی لب مردم از خنده باز"و در یک بیت قبل نتیجه ابتدایی ظلم را بیان میکند؛(مهاجرت و پناهندگی، بدنامی سرزمین ، فقر شدن و ازهم گسیختگی جامعه باقی مانده از همه نظر)؛"گروهی برفتند از آن ظلم و عارببردند نام بدش در دیارگروهی بماندند مسکین و ریشپس چرخه نفرین گرفتند پیش"...شاید مشکل کار ما اینجاست که خود را از این بزرگواران بی نصیب کرده ایم ...