سعدی:شنیدم که یک بار در حلهای سخن گفت با عابدی کلهای
❈۱❈
شنیدم که یک بار در حلهای
سخن گفت با عابدی کلهای
که من فر فرماندهی داشتم
به سر بر کلاه مهی داشتم
❈۲❈
سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق
گرفتم به بازوی دولت عراق
طمع کرده بودم که کرمان خورم
که ناگه بخوردند کرمان سرم
❈۳❈
بکن پنبهٔ غفلت از گوش هوش
که از مردگان پندت آید به گوش
کامنت ها