گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:شنیدم که یک بار در حله‌ای سخن گفت با عابدی کله‌ای

❈۱❈
شنیدم که یک بار در حله‌ای سخن گفت با عابدی کله‌ای
که من فر فرماندهی داشتم به سر بر کلاه مهی داشتم
❈۲❈
سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق گرفتم به بازوی دولت عراق
طمع کرده بودم که کرمان خورم که ناگه بخوردند کرمان سرم
❈۳❈
بکن پنبهٔ غفلت از گوش هوش که از مردگان پندت آید به گوش

فایل صوتی بوستان بخش ۱۸ - حکایت عابد و استخوان پوسیده

تصاویر

کامنت ها

ابوطالب
2015-11-22T08:12:07
شعر خیلی زیبایی است. "حله" به معنای محله و کوی و برزن هست. در مصرع دوم بیت دوم "به" و "بر" حرف اضافه هستند. در قدیم معمول بود که متمم یا مفعول گاهاً با دو حرف اضافه گفته می شد. مثلاً: "مر استاد را گفتم ای پر خِرَد// فلان یار بر من حسد می برد" که "مر" و "را" حرف اضافه هستند. مصرع اول بیت سوم در برخی نسخه ها به صورت "سپهرم مدد کرد و دولت وفاق" یا "سپهرم مدد کرد و بخت اتفاق" نیز آمده است. شاه بیت این شعر بیت چهارم و جناس بسیار زیبایی است که در کلمه "کرمان" به کار رفته. "کرمان" اول به معنای شهر و دیار کرمان در ایران هست و "کرمان" دوم به معنای کرم های زیر خاک! البته برای درست شدن قافیه "کرمان خورم" باید به صورت "کرمان خَورَم" خواهده شود.
محسن خ
2016-07-05T09:38:23
تا آنجا که من می دانم بیت اول قدری سخت فهم است. لذا برای تسهیل آن، آنچه از آن فهمیده ام را می نویسم:حِلّه: محلّهکله: (کَ لَّ یا لُِ) (اِ.) 1 - سر، رأس (اعم از انسان یا حیوان ). 2 - هر چیز گرد. 3 - هوش ، عقل . 4 - جمجمه (جانوری ). شنیدم که یک بار در حِلّه‌ای / سخن گفت با عابدی کِلّه‌اییکبار در محله ای شنیدم که جمجمه ای داشت با عابدی سخن می گفت.
علی
2009-11-23T15:48:09
این شعر در غالب مثنوی است.اگر کمی بیندیشی میتوانی از مردگان پند های مفیدی بگیری.طمع باعث نابودی است.
حسن از آباده
2018-12-17T09:13:41
در بیت نخست به نظر می رسد اگر به جای ( حله ) واژه ی ( چله) را در نظر بگیریم با سیاق کل بیت و مفهوم و پیام این حکایت مناسب تر می آید .چله نشینی از آداب صوفیان و عابدان بوده و عموما در مکان های خلوت و ساکت اتفاق می افتاده است.می بینیم که سعدی از حرف و کلام و اتدرز ( کله = جمجمه ) با ( عابدی) سخن به میان آورده و این اتفاق در شارع عام و کوی و محله و مجلس نمی تواند رخ دهد .
۷
2018-05-01T23:37:18
شنیدم که یک بار در حله‌ایسخن گفت با عابدی کله‌ایحله :مجلسکله : آدم بزرگ و کله گندهشنیدم که یک بار در مجلسی کله گنده ای با عابدی سخن گفتدهخدا این بیت را چنین آورده:شنیدم که یک بار در دجله ای سخن گفت با عابدی کله ای .|| گاه که اسم خاص را بمنزله ٔ کلمه ٔ مبهم چون فلان و بهمان آرند نیز الحاق یاء نکره به آخر آن روا باشد چنانکه در تداول عامه گویند: زیدی از عمروی طلب دارد. و قدماگاه اسم خاص را بمنزله ٔ عام قرار میدادند، چنانکه جیحون و دجله را به معنی مطلق رود می آوردند.طمع کرده بودم که کرمان خورمکه ناگه بخوردند کرمان سرمجناس تام