گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:یکی از بزرگان اهل تمیز حکایت کند ز ابن عبدالعزیز

❈۱❈
یکی از بزرگان اهل تمیز حکایت کند ز ابن عبدالعزیز
که بودش نگینی در انگشتری فرو مانده در قیمتش جوهری
❈۲❈
به شب گفتی از جرم گیتی فروز دری بود از روشنایی چو روز
قضا را درآمد یکی خشک سال که شد بدر سیمای مردم هلال
❈۳❈
چو در مردم آرام و قوت ندید خود آسوده بودن مروت ندید
چو بیند کسی زهر در کام خلق کیش بگذرد آب نوشین به حلق
❈۴❈
بفرمود و بفروختندش به سیم که رحم آمدش بر غریب و یتیم
به یک هفته نقدش به تاراج داد به درویش و مسکین و محتاج داد
❈۵❈
فتادند در وی ملامت کنان که دیگر به دستت نیاید چنان
شنیدم که می‌گفت و باران دمع فرو می‌دویدش به عارض چو شمع
❈۶❈
که زشت است پیرایه بر شهریار دل شهری از ناتوانی فگار
مرا شاید انگشتری بی‌نگین نشاید دل خلقی اندوهگین
❈۷❈
خنک آن که آسایش مرد و زن گزیند بر آرایش خویشتن
نکردند رغبت هنرپروران به شادی خویش از غم دیگران
❈۸❈
اگر خوش بخسبد ملک بر سریر نپندارم آسوده خسبد فقیر
وگر زنده دارد شب دیر باز بخسبند مردم به آرام و ناز
❈۹❈
بحمدالله این سیرت و راه راست اتابک ابوبکر بن سعد راست
کس از فتنه در پارس دیگر نشان نبیند مگر قامت مهوشان
❈۱۰❈
یکی پنج بیتم خوش آمد به گوش که در مجلسی می‌سرودند دوش
مرا راحت از زندگی دوش بود که آن ماهرویم در آغوش بود
❈۱۱❈
مر او را چو دیدم سر از خواب مست بدو گفتم ای سرو پیش تو پست
دمی نرگس از خواب نوشین بشوی چو گلبن بخند و چو بلبل بگوی
❈۱۲❈
چه می‌خسبی ای فتنه روزگار؟ بیا و می لعل نوشین بیار
نگه کرد شوریده از خواب و گفت مرا فتنه خوانی و گویی مخفت
❈۱۳❈
در ایام سلطان روشن نفس نبیند دگر فتنه بیدار کس

فایل صوتی بوستان بخش ۸ - حکایت در معنی شفقت

تصاویر

کامنت ها

علی
2015-08-08T20:41:13
یعنی مرام جوانمردان اینه که حتی اگر خودشون در آرامش و نعمت باشند اما مردم را در ناراحتی و رنج ببینند، رنج میکشند و هر چه که دارند میدهند تا کمی از بار رنج دیگران کم کنند.من از بی نوایی نیم روی زردغم بینوایان رخم زرد کرد
راحله
2015-05-31T12:56:25
من یک مفهوم کلی از این شعر میخواستم که در حد 2 یا 3 خط باشه ولی تو سایت شما متاسفانه این امکان وجود نداشت که بتونم مفهوم شعرو پیدا کنم.باید چیکار کنم؟؟؟؟
راحله
2015-05-31T12:58:26
یکی منو راهنمایی کنه لطفا!!!!
عیسی
2016-05-24T10:59:32
شمس‌الحق عزیز، در این جا باید دو نکته رو در نظر داشت:-اول اینکه اگر این سؤال راجع‌به شاعری پرسیده می‌شد که وسواس در به‌کار بردن کلمات (سره) پارسی داشت، اونوقت جای تامل وجود می‌داشت. اما سعدی و شعرای غزل‌سرا غالبا چنین وسواسی ندارن.- ظاهرا لغت جوهری بعنوان جواهرشناس متداول بوده و در بازه زمانی زندگی اونها بیشتر از گوهری بر سر زبان بوده. یک سیر اجمالی در اشعار خود سعدی نشون میده سعدی بارها این لغت رو استفاده کرده که گاهی صراحتا بهمین معنیه و گاهی مقارن ایهام هم هست (دربرگیرنده معنای معنوی جوهر (=گوهر)). مثلا چیزی که در ذهنم هست اینه:گر جوهری به از جان ممکن بود تو آنیحتی راجع‌به حافظ هم این استفاده به صورت ملموسی دیده میشه. فقط بعنوان یک مثال:که قدر گوهر یک دانه جوهری داندعلی‌الخصوص این مصرع اخیر تعمد شاعر رو در بکار بردن جوهری بجای گوهری برای صاحب صنف کاملا نشون میده ( چون کلمه گوهر هم در اون هست). بنابراین نتیجه می‌گیریم که یک دلیل عمده رایج بودن جوهری بجای گوهری هست در اون بازه زمانی و عدم وسواس شاعر برای خرج کلمات پارسی سره، باعث شده همین رو استفاده کنه.
فرخی
2016-05-22T08:47:36
در بیت دوم ،مصرع دوم "فرو مانده در قیمتش مشتری ؛صحیح است.چون هم قافیه ی با مصرع اول است و ضمنا معنای ان نیز هماهنگ با شعر است ،
۷
2016-05-22T10:57:42
که بودش نگینی بر انگشتریفرو مانده در قیمتش جوهریجوهری=جوهر{گوهر)فروشکه گوهر فروش در ارزش آن مانده باشد از بس گران باشد.بحث از خود گذشتگی ست نه اینکه خلیفه حراجی باز کرده در ضمن قیمت نهادن کار فروشندگان هست نه مشتریها
عیسی
2016-05-22T21:22:13
شمس‌الحق عزیز، در این جا باید دو نکته رو در نظر داشت: -اول اینکه اگر این سؤال راجع‌به شاعری پرسیده می‌شد که وسواس در به‌کار بردن کلمات (سره) پارسی داشت، اونوقت جای تامل وجود می‌داشت. اما سعدی و شعرای غزل‌سرا غالبا چنین وسواسی ندارن. - ظاهرا لغت جوهری بعنوان جواهرشناس متداول بوده و در بازه زمانی زندگی اونها بیشتر از گوهری بر سر زبان بوده. یک سیر اجمالی در اشعار خود سعدی نشون میده سعدی بارها این لغت رو استفاده کرده که گاهی صراحتا بهمین معنیه و گاهی مقارن ایهام هم هست (دربرگیرنده معنای معنوی جوهر (=گوهر)). مثلا چیزی که در ذهنم هست اینه:گر جوهری به از جان ممکن بود تو آنیحتی راجع‌به حافظ هم این استفاده به صورت ملموسی دیده میشه. فقط بعنوان یک مثال:که قدر گوهر یک دانه جوهری داندعلی‌الخصوص این مصرع اخیر تعمد شاعر رو در بکار بردن جوهری بجای گوهری برای صاحب صنف کاملا نشون میده ( چون کلمه گوهر هم در اون هست). بنابراین نتیجه می‌گیریم که یک دلیل عمده رایج بودن جوهری بجای گوهری هست در اون بازه زمانی و عدم وسواس شاعر برای خرج کلمات پارسی سره، باعث شده همین رو استفاده کنه.
nabavar
2016-06-17T19:21:39
عیسی خان اگر چه سخن زشت گوییایک نکته گویمت بشنو رایگانیاهجو کسی مگو که ترا مه بود به سنشاید ترا پدر بود و تو ندانیا،،،لا اقل رعایت سنّ استاد را میکردی
.....
2016-06-14T08:02:24
مرا راحت از زندگی دوش بودکه آن ماهرویم در آغوش بوداین بیت مطلع غزل سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۵۸هست
علی
2013-04-22T06:56:25
شنیدم که می‌گفت و باران دمعیعنی چی؟
حامد یعقوبی
2012-12-04T12:29:53
1.کوچک که بودیم بعضی شعر ها را جور دیگر برایمان می خواندند. مثلاً: یکی از بزرگان اهل تمیزشد از بوی روغن نباتی مریض(البته متاسفانه)
آرمان
2010-10-04T00:35:04
کوچک که بودیم بعضی شعر ها را جور دیگر برایمان می خواندند. مثلاً:یکی از بزرگان اهل تمیز، تا بلند شد سرش خورد به میزما می خندیدیم، امااز کجا می دانستیم شعر تحریفی ست؟
نوشا
2014-08-28T15:32:47
معنی بیت آخر چیه ؟
وحید
2013-06-07T16:49:12
سلامای کاش در دنیای امروزی هم سلاطین اینقدر به فکر مردم بودند که از بعضی داشته هاشون میگذشتن برای رفاه حال مردم
رحمان
2013-05-13T16:11:42
سلام بشمامعنی دمع اشک است. در نصف دوم این بیت سعدی گریستن انسان را مشابه کرده به گریستن شمع که چگه میکند.سلامت باشید.
اسماء جوان
2019-12-27T00:26:51
باعرض معذرت جملهٔ اجزای علم می‌توانند برای اهل ادب و عرفان حکم استاد داشته باشند حتی در مواردی استادی خود را مرهون شاگردی میداند . ما به دانشگاه نیک زندگی . بنده ایم و لیک در تابندگی. هم معلم هم یکی دانش پژوه . هم یکی باشیم یاران هم گروه . قطره ای هستم ز دریای وجود . اوست.بود و من از اویم در نمودمن نمود و عین بودم ای عجب. هر دو یک چیزیم این مربوب و ربمدتی تخم دوئیت کاشتم . خویشتن را غیر می‌پنداشتم . یافتم چون در تکامل ارتفاع . گشتم آ گاه و نبودم جز خداخور نمایان شد به شکل آفتاب .هر دو یک چیزند خود آنرا بیابخود برای خویشتن دارد وجود .پس برای خویش باشد در سجوداگر به وحدت وجود باور داشته باشیم و خویش را در این جمع اهل دل سهیم بدانیم یکدیگر را مثل دسته گلی در آغوش میفشردیم و بجای صحبتهای تند به نرمی و با لطافت باهم برخورد میکردیملا یسمعون فیها لغوٱ ولا تأثیما . الا قیلٱ سلامأ سلامتیا حق
پدرام
2020-11-18T05:53:27
من فقط به خاطر عبدالعزیز میخونمش
داود
2020-12-18T07:43:16
باعرض سلام وادب خدمت اساتیدمحترم وپاسداران زبان فارسی احتراما" 1 - این شعرسعدی علیرحمه درسال1335خورشیدی (اکنون سال1399خورشیدی است)جزئ دروس کتاب فارسی چهارم دبستان بودکه دانش آموزان ازجمله بنده بایدانراحفظ(ازبر)میکردیم. درانجاهم برای حفظ قافیه شعر(فرومانده درقیمتش مشتری )بود. 2 - ایکاش ما بجای ایرادگرفتن از یکدیگردرپی یافتن منظوروهدف شاعرباشیم وانرابکارببریم تاابنائ بشردرارامش نسبی باشند. الخصوص دراین دوره وانفساکه اکثرما فقط درحفظ وبقای خودکوشاهستیم.انشالله خواهیدبخشید بنده نویسنده نیستم
صمد
2018-01-02T12:24:20
سلام . وگر زنده ماند شب دیر تاز....یعنی چه؟
۷
2018-01-02T15:16:40
دیریازدیر+یازریشه یاز فعل یازیدن است که دراز کردن است مانند:دست یازیدن:دست درازیدیریاز=دیردراز(شب طولانی)میگوید اگر ملک شب دراز دیرگذر (درازتر برای بینوایان) را بیدار بماند مردم به آرام و ناز بخوابند.یعنی پادشاهی باشد که مردم در پناه او باشندچنانکه در بیت پیشین آورده که اگر پادشاه شبان آسوده بخوابد و به فکر مردم نباشد فقیر شب آسوده نخواهد خوابید.اگر خوش بخسبد ملک بر سریرنپندارم آسوده خسبد فقیراینها از زبان ملک عمر بن عبدالعزیز اموی است که از او به نیکی یاد شده
نون
2017-02-27T18:55:38
پدر بزرگ من هم همیشه شوخیاش با شعر بود یا قافیه داشت مثلا یکیش این بودبالهجه اصفهاتی بخونینیکی از بزرگان اهل تمیز اومد راه برد سرش خورد تو میزیایکی از بزرگان اهل سده برای خرش ساندویچ اسده
سمیه
2018-11-01T04:36:57
درود بر شما. من کلیات اشعار سعدی علیه الرحمه را دارم. اما همین شعر زیبا تا بیت ( نکردند رغبت هنر پروران ... ) در آن کتاب آمده. خب این یعنی کتاب من که تصحیح یکی از بزرگان هم هست ناقصه؟ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. لطفا اگر مقدور هست به ایمیل بنده جواب رو ارسال کنید. با سپاس
جعفرزاده
2018-10-14T15:29:07
عزیزان بیایید بجای پرداختن به صحبت های غیرمرطبت به همدیگه در فهم بهتر و دقیق تر ابیات کمک کنیم.
امیر گیاهچی
2021-10-19T21:44:30.8673079
بن ماضی از مصدر خفتن می‌شود خفت و بن مضارع از این مصدر می‌شود خسب اما گویا سعدی از بن ماضی به جای بن مضارع استفاده کرده  نگه کرد شوریده از خواب و گفت / مرا فتنه خوانی و گویی مخفت 
مر یم
2021-11-04T00:26:12.816883
سلام.این پنج بیتی که سعدی آخر گفته رو میشه معنی کنید
محسن خطیبی
2021-11-04T13:16:59.2983841
فراوان درود خوانش دوم همراه با ایراد جزیی است استناد نکنید اما در نوشتار به شب گفتی آن جرم گیتی فروز درسته چون باید صفت اشاره باشه نه حرف اضافه از در اینجا کاربردی نداره بعضی از دوستان مثل خوانش دوم گفته بودند فرومانده در قیمتش مشتری !!! مشتری چرا؟ مگه شما میرید چیزی میخرید فروشنده قیمت تعیین میکنه یا شما؟ پس قیمت را فروشتده تعیین میکنه درست اینه که بگید فرومانده در قیمتش گوهری (جواهرفروش)
رضا از کرمان
2021-11-08T21:41:23.1232989
سلام خدمت مریم خانم برای معنی کردن پنج بیت آخر که فرمودید نیاز به کمی توضیحه سعدی علیه الرحمه میفرمایند در زمان قحطی، در دوره  ابن عبدالعزیز  که مردم در مشقت قرار گرفتن  ایشون با فروش نگین انگشتریش و هزینه کردن او در تامین معاش، مردم را مساعدت کرده وعلیرغم ملامت اطرافیان در تعریف از اون جواهر واینکه نادر وبینظیره  میگه دور از مروته که مردم در عذاب باشن ، وپس از اون بنظر من شاه بیت شعر رو میاره اونجا که از زبان شاه میگه : خنک انکه آسایش مرد وزن گزیند  به آرایش خویشتن که البته پر واضحه که این آرایش میتونه مصادیق زیادی داشته باشه بگذریم ،بعد اشاره میکنه به اتابک ابو بکر ابن سعد که در دوره زمامداری  ایشون هم ظاهرا طبق گفته سعدی بحمد خدا ایشون نیز دارای این سیرت نوع پروری ودستمندی از مردم است  وهیچ فتنه ای در شهر فارس وجود نداره  وهمه در راحتند حالا میرسیم به پنج بیت مد نظر جنابعالی که به خواسته شاهدی  بر ابیات بالا باشه  مرا راحت از...... زندگی دوشین من خوب بود که یارم ومعشوقم در آعوشم بود ولی دیدم که مست خوابه وبدون توجه  به اوگفتم ای که سرو در پیش تو حقیره  بیدار شو وچشمانت را از خواب بشوی و بگو وبخند بامن از می لعلت( کنایه از لبان معشوق) بیار تا بچشیم  از چه رو خوابیده ای وچه وقت خوابه ،ای فتنه روزگار معشوق در جواب میگه تو منو فتنه میخوانی  اونم در زمان سلطان روشن نفس که نشانی از فتنه نیست، میگی بیدار باش در صورتیکه طبق گفته خودت کس از فتنه در پارس دیگر نشان نبیند پس من چگونه بیدار باشم امیدوارم مفید واقع بشه ولی منو برد به فضای دوره دبستان که این شعر  رودر کتاب فارسی  میخوندیم  همه چیز تنزل میکنه حتی کتابهای درسی صد افسوس  شاد وخرم باشید
مهات
2023-06-07T03:25:43.5032633
از نوشته‌ی استاد گیتی نوین: انگشتری با مشتری هم‌قافیه است و این از شاهکارهای استاد سخن است.  چون در یک بند آگاهی خودرا ازاقتصاد خرد microeconomics و روانشناسی نشان می‌دهد. فرو مانده در قیمتش مشتری -- جوهری به میانای جواهرفروش هنگامی‌که می‌خواهد نگینی را بخرد خودش مشتری است و  پس از خرید نگین هنگامی که  ‌آنرا به فروش می‌گذارد از  بهای آن آگاه ست. زیرا جوهری به آوند فروشنده از هزینه‌ئی که  برای خرید نگین پرداخته ‌آگاه‌ست و با افزودن درصد سود خود بهای ‌نگین را می‌داند. پس تنها هنگامی که جوهری  مشتری است مانند مشتری ‌هائی که برای خرید نگین به نزد او می‌آیند از بهای آن ‌آگاه نیست. و هنگامیکه مشتری از بهای آن آگاه می‌شود (در اینجا استاد سخن از مفهومی که اقتصاددانان representative buyer بهره می‌گیرد و آن مشتری‌ئی ست که  در میانگین گروه مشتریان جای دارد)  از  پرداختن بهای هنگفت آن فرومی‌ماند. به زبان ساده مشتری معمولی توان پرداخت بهای هنگفت نگین را ندارد.