گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست

❈۱❈
هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست
سروها دیدم در باغ و تأمل کردم قامتی نیست که چون تو به دلارایی هست
❈۲❈
ای که مانند تو بلبل به سخندانی نیست نتوان گفت که طوطی به شکرخایی هست
نه تو را از من مسکین نه گل خندان را خبر از مشغله بلبل سودایی هست
❈۳❈
راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی صبر نیکست کسی را که توانایی هست
هرگز از دوست شنیدی که کسی بشکیبد دوستی نیست در آن دل که شکیبایی هست
❈۴❈
خبر از عشق نبودست و نباشد همه عمر هر که او را خبر از شنعت و رسوایی هست
آن نه تنهاست که با یاد تو انسی دارد تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست
❈۵❈
همه را دیده به رویت نگرانست ولیک همه کس را نتوان گفت که بینایی هست
گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس سعدی آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۱۰

تصاویر

کامنت ها

امین
2011-12-25T04:56:47
در بیت دوم اگر "و" را قبل از در به کار ببریم وزن شعر از حالت سکته بیرون می آید.سروها دیدم و در باغ تامل کردم به جای سروها دیدم در باغ و تامل کردمامتحان کنید، متشکرم.
سعید
2014-07-11T21:41:12
امیر جان سلام درست است که با تغییر مکان حرف "واو" شعر از حالت سکته بیرون می آید اما معنی مورد نظر شاعر دستخوش تغییر میشود و چون در سایر نسخ نیز متن شعر به همین صورت ضبط شده است لذا تغییر و جابجایی مناسب و ادبی نمیباشد ضمن اینکه سکته در شعر در سایر اثار نیز وجود دارد و نکته ی مضمومی به حساب نمی آید که به هر شگردی در پی رفع ان باشیم
فرشید
2017-06-30T23:49:42
زرقند یعنی چی؟ کسی میدونه؟
nabavar
2017-07-01T00:47:50
فرشید جان زرقند همان زرق اند هست که سرِ هم نوشته شدهیعنی زرق هستند زرق به مانای دوروییشاد باشی
علی آقاجانیان
2021-10-15T19:11:10.7147701
سلام بیت ۶ لطفا تفسیر کنین ممنون
فاطمه زندی
2022-10-01T21:51:04.8545659
وزن :فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان  معنی بیت اول  ۱  _ هر آنچه از ملاحت و زیبایی در باب چهره ء تو بگویند و نیز آنچه از شنگی و دلربایی چشمانت بر زبان آرند همه ء اینها در روی و چشم تو وجود دارد. [ شوخی : بی باکی و جسارت در عشق ورزیدن / رعنایی : زیبایی حسن و جمال و دلربایی ، غنج و ناز / تناسب : روی ، چشم .] معنی بیت دوم  ۲  _ در باغ به سروها نگریستم و در مورد راستی و بلندی آنها تامل کردم ، اما سرانجام دریافتم که هیچ قامتی به دلآ رایی بالای تو یافت نمی شود. [دلآرا : زیبا و شادی آفرین ] معنی بیت سوم  ۳  _ ای کسی که بلبل مانند تو قادر به سخندانی و نغمه سرایی نیست ، حتی نمی توان  طوطی را هم در برابر تو شکر شکن دانست   [ شکر خایی : شیرین زبانی/ تشبیه مضمر و تفضیلی: تشبیه سخندانی و شیرین زبانی معشوق به بلبل و طوطی و بر تری معشوق بر آن دو ] معنی بیت چهارم  ۴ _ ای محبوب من ، نه تو از حال زار من خبری داری ، نه گل خندان از شور و غوغای بلبل عاشق . [ مسکین : درویش و آن که هیچ ندارد ،حقیر و ضعیف  / مشغله : هیاهو ، شور و غوغا ، کار و بار و هر چیزی که شخص را به خود مشغول کند / سودایی : سودا زده و گرفتار عشق /تشبیه مضمر : شاعر به بلبل و معشوق به گل خندان مانند شده است ] معنی بیت پنجم  ۵  _ اینکه گفتی اگر شکیبایی پیشه کنی ،گشایشی در کارت حاصل می شود ، سخن درستی است ،اما برای کسی که تاب شکیبایی دارد . [ فرج یافتن: گشایش و رهایی یافتن /  تلمیح : مصراع اول اشاره است به سخن معروف : الصّبر مِفتاحُ الفَرَج ] معنی بیت ششم  ۶  _ آیا تاکنون شنیده ای که کسی بتواند دوری دوست را تحمل کند ؟ به راستی  در قلبی که شکیبایی وجود داشته باشد ، دوستی و عشق وجود ندارد . [ شکیبیدن : صبر و بردباری پیش گرفتن / جناس زاید : دوست ، دوستی / دوستی : عشق و محبت ] معنی بیت هفتم  ۷  _ هر کس از سرزنش و رسوایی آگاهی دارد و بدآن می اندیشد و از آن می هراسد ، هرگز از عشق خبری نداشته و ندارد . [ شنعت : سرزنش و ملامت ] معنی بیت هشتم  ۸ _ کسی که با یاد و خاطره ء تو انس و الفتی دارد، تنها نیست ، پس مپندارید  که من طاقت تنهایی دارم، بلکه یاد تو نمی گذارد جدایی مرا از پای در آورد . [ انس : الفت و دوستی ]  معنی بیت نهم  ۹  _ چشم همه به تو می نگرد ،اما نمی توان گفت هر چشمی بصیرت دارد و تو را آنچنانکه هستی می بیند . [ نگران : صفت فاعلی ، نگرنده و ناظر / و لیک : حرف ربط در معنی استدراک است ،اما ، ولی / بینایی : بصیرت ]  معنی بیت دهم  ۱۰  _ ای دوست ، گفته بودی که مردم روزگار ، همه اهل ریا و فریب و تمسخرند .سعدی از این گونه نیست ، ولی چنانچه تو این اوصاف مذموم را به وی نسبت دهی می پذیرد . [ زرق : ریا و نفاق و دروغ / فسوس : حیله ، آزار و جفا ، سرزنش ] منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .