گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست گر دردمند عشق بنالد غریب نیست

❈۱❈
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
دانند عاقلان که مجانین عشق را پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
❈۲❈
هر کو شراب عشق نخورده‌ست و درد درد آنست کز حیات جهانش نصیب نیست
در مشک و عود و عنبر و امثال طیبات خوشتر ز بوی دوست دگر هیچ طیب نیست
❈۳❈
صید از کمند اگر بجهد بوالعجب بود ور نه چو در کمند بمیرد عجیب نیست
گر دوست واقفست که بر من چه می‌رود باک از جفای دشمن و جور رقیب نیست
❈۴❈
بگریست چشم دشمن من بر حدیث من فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست
از خنده گل چنان به قفا اوفتاده باز کو را خبر ز مشغله عندلیب نیست
❈۵❈
سعدی ز دست دوست شکایت کجا بری هم صبر بر حبیب که صبر از حبیب نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۱۴

تصاویر

کامنت ها

خلخالی
2015-12-19T16:43:17
فضل در اینجا به معنی : بخشش ، کرم و نیکویی آمده است
چهره
2016-09-05T15:53:30
پاسخ به بهار:آنچه بنده از بیت آخر غزل درک کردم این است که، که سعدی شکایتی از دوست دارد که نزد کسی نمیتواند بیان کند تا سنگ صبور باشد . همانا بغیر از حبیب کسی نمیتواند سنگ صبور و محرم راز باشد. حال این که وجود حبیب صبوری را از بین میبرد و انسان را به هیجان می آورد. یعنی صبر وشکیبایی در مقابل کسی که خود عامل اصلی بی صبری است.
بهار
2016-08-08T16:07:56
مفهوم این مصرع چیست؟هم صبر بر حبیب که صبر از حبیب نیست
۷
2016-11-24T11:40:46
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیستگر دردمند عشق بنالد غریب نیست...گر یکی از عشق برآرد خروشبر سر آتش نه غریبست جوشاز خنده گل چنان به قفا اوفتاده بازکو را خبر ز مشغله عندلیب نیستخنده گل اشاره به شکفته شدن دارد و به قفا اوفتاده باز یعنی بی توجه و رویگردان میباشدسعدی ز دست دوست شکایت کجا بریهم صبر بر حبیب که صبر از حبیب نیست...باجور و جفای تو نسازیم چه سازیم چون زهره و یارا نبود چاره مداراست .از دست دوست هر چه ستانی شکر بودوز دست غیر دوست تبرزد تبر بود
یغما
2015-12-30T14:58:39
شعری از حافظ بر این وزن و معنیحافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲/
نگین شکروی
2009-07-19T20:49:22
با درود وسپاس فراواندربیت سوم مصراع اول کلمه"نخوردست"به اشتباه "نخوردیست"چاپ شده و در مصراع اول بیت هشتم بجای "از" به اشتباه "ز" نوشته شده است---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
داودی
2014-09-10T10:29:06
مصرع فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست، آیا "فضل" در معنی واقعی خودش بکار رفته یا معنی مفهومی دیگری دارد بعبارتی فضل در اینجا به چه معنی ست ؟و آیا مشابهی دیگر به این معنی در شعر داریم یا خیر؟ با سپاس فراوان از عزیزان فرهنگ و هنر
ایرانی
2018-10-09T23:45:31
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیستگر دردمند عشق بنالد غریب نیستدانند عاقلان که مجانین عشق راپروای قول ناصح و پند ادیب نیستهر کو شراب عشق نخورده‌ست و درد دردآنست کز حیات جهانش نصیب نیست.
همایون سلیمانی
2021-09-20T14:08:03.0709561
در لغت‌نامه‌ی دهخدا، بیت سوم اینگونه آمده:   هرکو شراب شوق نخورده‌ست و دُرد دَرد آنست کز حیات جهانش نصیب نیست
فاطمه زندی
2022-09-30T20:21:13.7802558
وزن : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات  معنی بیت اول  ۱ _ درد عشق و دوستداری دردی است که هیچ طبیبی نمی تواند آن را درمان کند ، بنابراین اگر کسی که مبتلا به این درد است ناله سر دهد ، عجیب به نظر نمی رسد ، زیرا جز ناله راهی ندارد . [ درد : احساس نیاز و تمنای شدید برای رسیدن به معشوق ، درد طلب عشق / غریب عجیب و شگفت ، تازه و نو / تتاسب : درد ، طبیب ،دردمند / جناس زاید : درد ،دردمند / آرایه ء تکرار : درد ، عشق ] معنی بیت دوم  ۲ _ آنان که عاشق نیستند ،می دانند که دیوانگان عشق  به سخنان نصیحت کنندگان و به اندرز معلمان توجهی ندارند و دست از عشق بر نمی دارند . [ مجانین : جمع مجنون ،دیوانگان / پروا : میل و توجه / ناصح : نصیحت کننده و پند دهنده / ادیب : دانا و دانشمند و سخن دان / تضاد : عاقلان ، مجانین ] معنی بیت سوم  ۳  _ هر کس عشق را همانند شرابی نوش نکرده و به ته مانده های شراب درد عشق نرسیده باشد ، یعنی تا انتهای عشق نرفته باشد ، شکی نیست که از زندگی خویش بهره ای نبرده است . [ نصیب : بهره و قسمت / تشبیه : عشق به شراب ، دَرد به دُرد ( اضافه ء تشبیهی ) / جناس ناقص : دُرد ،دَرد ] معنی بیت چهارم  ۴  _ طیبات :جمع طیبه ، چیزهای پاکیزه و خوشبو / طیب : بوی خوش ، پاک و پاکیزه / تناسب : مشک ، عود ، عنبر ، بو ، طیب / نوعی جناس زاید و ناقص : طیّب ، طیب ] معنی بیت پنجم  ۵  _ اگر شکاری که به دام افتاده است ، از کمند بگریزد شگفت نیست .شگفت و عجب این است که شکار در کمند ماندن و آنجا جان دادن را ترجیح می دهد  [ بوالعجب : بسیار عجیب و غریب / تناسب : صید ،کمند / جناس اشتقاق : بوالعجب ، عجب ] معنی بیت ششم  ۶  _ اگر دوست بداند که من در راه دوستی چه رنجی را تحمل می کنم   ، ( خواهد فهمید ) از ستمی که دشمن و نگهبان معشوق بر من روا می دارد ،واهمه ای ندارم . [ تضاد:  دوست ، دشمن / جناس لاحق : گر ، بر ] معنی بیت هفتم  چشم دشمن بر داستان غم انگیز من اشک ریخت . شگفتا که بیگانه لطف و عنایتی بر من دارد ، ولی در خویش و آشنای من وفا وجود ندارد ! [ حدیث : سخن ، ماجرا ، افسانه و داستان / فضل : احسان و بخشش / غریب : بیگانه / قریب : خویش و آشنا / جناس لفظی ، لاحق و تضاد  : غریب ، قریب ] معنی بیت هشتم  ۸  _ گل ( معشوق ) آنچنان خندیده که بی تاب گشته و به پشت افتاده است و از گرفتاری بلبل ( عاشق ) آگاهی ندارد . [ قفا : پشت / مشغله : شور و غوغا ، هیاهو / عندلیب : بلبل ، / تناسب : گل ، عندلیب / استعاره ء مکنیه : گل ( به قرینه ء به قفا افتادن و خبر نداشتن ) / استعاره ء مصرّحه : خندیدن ( شکفتن ) ]  معنی بیت نهم  ۹  _ ای سعدی ، از دست دوست به چه کسی شکایت می کنی ؟ آیا می دانی که چشم پوشیدن از دوست ممکن نیست ، پس باید دوری او را تحمل کنی . [ حبیب : معشوق ]  منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .
گنگِ خواب دیده
2023-02-20T07:44:11.6253226
گر دوست واقفست که بر من چه می رود باک از جفای دشمن و جور رقیب نیست
عرفان خسروی
2023-06-23T09:41:42.1955163
ای خواجه درد هست، ولیکن طبیب نیست... "سایه"