گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست

❈۱❈
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد سر مویی به غلط در همه اندامم نیست
❈۲❈
میل آن دانه خالم نظری بیش نبود چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست
شب بر آنم که مگر روز نخواهد بودن بامدادت که نبینم طمع شامم نیست
❈۳❈
چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست
نازنینا مکن آن جور که کافر نکند ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست
❈۴❈
گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست
نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم بندگی لازم اگر عزت و اکرامم نیست
❈۵❈
به خدا و به سراپای تو کز دوستیت خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست
دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست
❈۶❈
سعدیا نامتناسب حیوانی باشد هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۲۰

تصاویر

کامنت ها

کسرا
2015-07-07T23:14:25
جدا از استعداد خاص و خدادادی سعدی در سرودن اینچنین اشعاری... مرهبا به معشوقه ی سعدی که کار استاد سخن رو به جایی کشید که شعرهایی سرود که هنوز بعد از گذشت قرنها با خواندن آثار جاودانش قلب در سینه بی قراری میکند... سعدی درد عشقی کشید که امروز رسوایی های آن درد... درمان دردهای دل زخم خورده ی ماست...به امید آنکه رسم بی وفایی از جهان برچیده شود زیرا سعدی دگری هرگز نخواهد آمد... روح سعدی و معشوقه ی سبب شعرهای جاودان سعدی شاد ♥ ♥
کسرا
2015-07-14T00:00:39
به روی چشم جناب شمس... از این پس تمام تلاشم را برای بهبود زبان نوشتاری بکار میبرم... با تشکر از راهنمایی و حسن نیت شما...
کسرا
2015-07-11T23:57:17
با سپاس و درود فراوان خدمت جناب شمس بزرگوار... در جواب فرمایشات شما سرور گرامی باید عرض کنم که... ابتدا از نوشتن کلمه ی * مرهبا * از شما استاد گرامی و سایر دوستدارن زبان زیبای فارسی و ادبیات پوزش میطلبم... و اینکه حضرتعالی میفرمایید که * چگونه است که همواره چنین نمیکنید... * لازم به توضیح است که بخوبی میدانم منظور شما چیست... مدتی پیش در همین سایت تاریخ ما ( ع ) نامی حضرت حافظ قربانش شوم را دقل باز و ... خطاب کرد که بنده هم شرسارم اما به تندی با آن...سخن گفتم... گرچه به این مسئله واقف بودم که این سایت حرمت دارد و جای این سخنان گزاف نیست... لذا از همه ی حضار و سروران تاریخ مای عذر خواهی میکنم....
کسرا
2015-07-12T00:13:10
و در ادامه عرایضم در قبال فرمایشات شما... حضرتعالی شمس گرامی با لطف و محبت مثال زدنی فرمودید که * وقت آن نرسیده است که سعدی دیگری...* لازم به ذکر است که بنده جواب این محبت شما را با سخنان بیهوده ی خود داده ام در همین سایت تاریخ ما _ اشعار حافظ _ غزل شماره ی 216 * آن یار کز او خانه ما جای پری بود*و لازم میدونم که از شما تشکری ویژه کنم که با انتقادی نرم از شیوه ی صحیح نگارش نام بنده... در پایان فرمایشاتتان از عمد کسرا را * کسری نوشته اید... شما اشتباه نکردید جناب شمس اما خدا بیامرزد خواهر شما و پدر بزرگ مرا... آنمرحوم به دلیل اینکه نام بی نشان من هویت عربی به خود نگیرد ... در ثبت احوال و در شناسنامه نام مرا کسرا ( ارادتمند اهالی تاریخ ما) ثبت کرده اند...شرمنده ام که طولانی شد جناب شمسبه امید موفقیت همه ی بزرگواران & دوستدارن سعدی.
کسرا
2015-07-12T00:27:25
جناب شمس این غلط املایی تقصیر بنده نیست... کیبورد کامپیوتر هم وقتی که به شعر های سعدی میرسد گویی مست میشود...اصلاح میکنم اغلاط املایی متن بالا را... دوستدارن... * دوستداران * و شرسارم * شرمسارم *:-) به بزرگی خودتان ببخشید...
کسرا
2015-07-14T22:58:48
لطفا مرا دوست خطاب نکنید ... غرق خجالت شدم... در جایگاه دوستی با استادی همانند شما نیستم جناب شمس... همین که بنده را یک * بنده ی خدا * یا دگر اگر خیلی محبت کنید شاگرد بنامید بس است مرا... این همکلامی و گفتگو با شما برای من سعادتی بود... به امید بلند بالاتر شدن لیست دوستان خوشوقت جناب شمس...
مهرزاد
2016-08-30T20:07:33
مصرع دوم عطف به مصراع نخست و بدین معنی است:اگر مانند یهودیان رفتار کنم، مسلمان بودنم هیچ ارزشی ندارد.
سپیده
2016-08-30T20:07:38
نازنینا مکن آن جور که کافر نکندور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیستدر باب مصرع دوم که جدا از مصرع اول نمیشه مفهومش کرد. در اسلام اگر در مقابل جور و ظلم کافر جهاد کنی ثواب محسوب میشه و واجبه. و حال این جور و جفایی که محبوب در حق عاشق میکنه رو حتی کافر با مسلمان نکرده و عاشق چطور میتونه جهاد و جدل کنه وقتی عاشقه و حتی این جهاد ثوابی هم براش نداره.
سعید
2016-08-30T20:26:29
با سلامبا توجه به اینکه جهودیان معروف به نزول خواری هستند من فکر کنم منظور اینست که اگر بخواهم مثل جهودها نزول خواری بکنم در اسلام بهره ای برایم نیست و درامدی ندارم. منظور کلی اینست که اگر میخواهی ظلم بزرگی بکنی دین اسلام اجازه نمی دهد و مسلمانی جایش نیست
محمدامین احمدپور
2016-08-30T20:27:57
جهود به معنای یهودی واهل دین یهود بارمعنایی منفی دارد و این لغت برساخته فردوسی درشاهنامه است و آن را درداستان براهام جهود ولنبک آبکش بابهرام آورده است.سعدی درمواضع متعدد تنفرش ازآنها راکه درمیان مسلمین به بی وفائی و غدر و نیز نجاست مشهوربودند آورده است ضمن اینکه درفقه اهل سنت اگرچه یهودیان جزء اهل ذمه هستند لیکن تفاوت چندانی با کافرندارند.سعدی درمواضع متعدد این لغت را بامعنای تحقیر به کاربرده:گرآب چاه نصرانی نه پاک است جهود مرده میشویم چه باک است!! یا درقطعه مشهورجدال جهود ومسلمان ومواضع متعدد دیگرکه مجال پرداختن به آنها دراین وجیزه میسورنیست.دراین بیت مقصود سعدی آشکاراست چرا که به معشوق میگوید:ای زیباروی، مهربان باش و ستمی که حتی کافران بی ایمان(نسبت به مسلمانان)روامیدارند را درباره من انجام مده.من اگرمانند جهودان منافق ودرعشق تو دو دل و بی وفا باشم بهر ه ونصیبی ازاسلام ندارم.تناسب کلمات کافر وجهود واسلام راهم درنظرداشته باشید.والسلام
علی رحیمی
2016-08-30T20:29:10
عرض سلام و ادبدر باب بیت نازنینا مکن آن جور که کافر نکندور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیستشاید مفروض شاعر بر این حجت باشد که نازنین پروردگارا بر عاشقانت آن جور و ستمی( استعاره از سختیها و عذاب های دنیوی) را روا مدار که کافر روا نمی دارد آنرا بر غیر و اگر چون جهودان و یهود آن ظلم را بر خود و دیگران روا دارم دگر از مسلمانی مرا بهره و کرامتی نیست در درگاهت...
ارین
2016-08-30T20:34:32
نازنینا مکن آن جور که کافر نکند ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیستدر این دو بیت کاملا میشه فهمید که تمامی عرفا من جمله سعدی به دین هیچ دین داری صراط نیستند و فقط راه عرفان و عاشقی رو راه سودمندی و درست میدونن وسبک زندگیو تفکرشون تمامی قواعد دینی و مذهبی رو میشکونه و پارو فراتر از اینا میگذاره راهی که رندی میطلبه از عاشق.و اوردن( جهاد و اسلام) در این بیت این است که برتری راه عارف نسبت به زاهد اثبات شود.
فرزاد
2016-08-31T08:27:49
با سلام و درود بر دوستان اهل دل. مفهوم زیبایی که در این شعر سعدی بزرگوار بیان شده اشاره به فرمایش یکی از بزرگواران داره که بیان میکنند :((آدم شدن چه مشکل، انسان شدن محال است)) یعنی انسانیت و و داشتن خوی و صفت انسانی به دین و مذهب نیست به ذات انسان بر میگرده و حالا این که فلان مذهب باشم بهتر از فلان مدهبه که در رفتار و اعمالشون کم لطف هستند یا اگر فلان نژاد بودم بهتر از این نژادی هست که هستم، دردی رو دوا نمی کنه. چه بسا در مذاهب و نژادها و سرزمینها و درون افراد مختلف، کسانی هستند که رفتار و اعمالشون هم به انسانیت تشابه داره ولی از مذهب فاصله داره و همینطور افرادی هم هستند که در مذهب غرق هستند ولی در موضوع مهم حفظ و نگهداری کرامت انسانیت و ارزشمندی اون گوهر ناب الهی متاسفانه کمی کمرنگ شدند.
ایرج
2016-08-31T17:41:27
دوستان گرامی تاریخ ما،از این بیت که بر اثر آموزه های مذهبی سعدی گفته شده است ،بهتر است بگذرید . به یک مناظره دینی دامن نزنید.اگر یک کلیمی از شما گله مند بشود ،چه پاسخی دارید که بدهید؟این نوعی تفرقه افکنی است و برای سایت ادبی زیبای شما مناسب نیست.
میثم
2016-08-30T20:41:23
سلام.جهد به معنای تلاش، مقاومت و مقابله است. شاعر در مصرع اول از معشوق تقاضای ظلم نکردن دارد و در مصرع بعد برای اثبات وفاداری خود برای خود این حق را قائل نیست که در مقابل معشوق مقاومت کند و حاضر است جور معشوق را تحمل نموده و مخالفت نماید تا بر عهد خود باقی بماند. این ویژگی از خصایص این دوره است که عاشق همه چیز خود را فدای معشوق میکند و برای خود حقی قائل نیست به خلاف سبک بازگشت که برای نمونه شاعر میگوید مرنجان دلم را که این مرغ وحشی ز بامی که برخاست مشکل نشیند.موفق باشید
امیر محمدی
2016-08-30T21:06:34
این بیت "نازنینا مکن آن جور که کافر نکند، ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست" من را به یاد بیت زیر از لسان غیب می اندازد:هرچند بردی آبم، روی از درت نتابمجور از حبیب خوشتر وز مدعی رعایتاین ابیات توصیف حال عاشق "شاکی" است؛ اما مگر عاشق میتواند شکایت کند؟ لذا در عین شکایت شکر میکند: زان یار دلنوازم شکری ست با شکایتاما این تمنای عاشق هم برای جلب توجه معشوق کارگر نیست و با بی مهری او روبرو میشود؛یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت...
محمود
2016-08-30T21:40:31
جهود به اعتقاد اکثر یهودیان کلمه زشت و ناپسندی هستیعنی اگر کار نادرستی کنم خدا از کار من ناراضیه
سهیل قاسمی
2016-08-30T21:43:28
نمی دانم «بهره» به معنی امروزی (سود سپرده مالی) زمان سعدی هم به کار می رفته یا نه. ولی چیزی که نخستین لحظه با خواندن این مصراع به ذهنم رسید:جهود ها (یهودی ها) بازرگانانی بودند که پول نقد داشتند و از پول خود استفاده می کردند. یعنی قرض می دادند و با بهره اش پس می گرفتند. (در سریال محتشم یوز ئیل) ترکیه ای زمان عثمانی هم نشان می دهد که شاه یا اداره کننده حرم یا وزیر وقتی نقدینگی کم می آوردند به سراغ تاجران یهودی می رفتند.در اسلام اخذ بهره بابت پول حرام است. به نظرم «بهره در اسلامم نیست» به این موضوع اشاره دارد. خواهش می کند که ای نازنین آن طوری جفا نکن که کافران هم نمی کنند! چون من هم اگر بخواهم مثل تو رفتار کنم نمی توانم.همچنان که مسلمان هم اگر بخواهد مثل جهود ها پول نزول بدهد، طبق شریعت اش بهره ای به او تعلق نخواهد گرفت! من هم بخواهم با تو جور و جفا کنم بقول امروزی ها اسلام دست و پای من را بسته!
گوشه نشین
2016-08-30T22:35:47
ای یار نازنین من , ستمی را که کافر هم مرتکب آن نمی شود بر من روا مدار زیرا اگر در اثر این ستم, زفتار جهودانه پیش گیرم از اسلام بهره ای نخواهم برد. (شرح غزلهای سعدی دکتر محمدرضا برزگر خالقی و دکتر تورج عقدایی ) نشر زوار ص 284
بدر الدین
2016-08-30T22:47:38
سلام علیکم بر ادب دوستان بوستان ادب فارسی از نظر بنده شعر چون دارای محذوفات است ربط بین دو مصرع سخت بدست می آید.لذا :ای نازنین یار من، آن جور را به من مکن که اگر بکنی کافر میشم.نتیجه جور تو می شود کافر شدن من یعنی اگر جور کنی من کافر میشم و اگر یهودی شوم(که نوعی از کفر است) دیگر در زمره مسلمانان نیستم.جور تو => کفر من(=یهودی شدن من)کافر و یهودی شدن من => بی بهره شدن از مسلمانینازنینا، مکن آن جور که تو کافرم نکندو اگر یهودی(کافر ذمّی) شوم دیگر بهره از اسلام ندارم.حال، چرا یهودی شدن را در اینگونه ابیات مطرح میکنند خودش بحث دیگری ست.موفق باشیدیا زهرا
کمال داودوند
2016-08-30T23:45:32
یعنی درنومیدی بسی امید استودرنتیجه طاقت برای رسیدن به مقصدهمواره موردنیاز.
حسین اسماعیلی
2016-08-31T21:52:00
با سلام منظور از بیت نازنینا مکن ان جور.‌‌..این است که ای نازنین بر من ستمی نکن که کافر نمیکند که من اگر آن ستم را بر یهودی (کافری)بکنم از اسلام بهره نبرده ام یعنی که ان ستم خارج از دستورات اسلام راجع به جهاد در برابر کافران است.
۷
2016-09-02T00:59:02
نازنینا مکن آن جور که کافر نکندور جهودی بکنم بهره اسلامم نیستناز ناز من جوری به من ستم روا مدار که کافر هم روا نمیدارد باور کن آه و فغان من دروغین نیست که اگر اینچینن باشد از جهودم و مسلمان نیستم
۷
2016-09-02T01:12:45
اگر به بیتهای پیشین یک نگاه کوتاه بیفکنید خواهید دید همه سخن شاعر این است که سرگشته است و دربدر ،اسیر است و بیچاره،آس و پاس است و این بیچارگی و سرگشتی را به سرگشتگی یهود نسبت داده و میگوید واقعا سرگشته و بیچاره است.
محمدامین احمدپور
2016-09-02T13:14:29
عجیب است که دراین سایت هرچیزبی ربط وغیرتخصصی منتشرمیشود!چرادوستانی که تخصصی درادبیات ندارند نظرمیدهند وتوجیهات باطل ازیک شعرساده سعدی میکنند؟
مسعود
2016-09-18T17:42:00
در باب بیتنازنینا مکن آن جور که کافر نکندور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیستبنظر من مصراع دوم معنی بسیار ساده ای داره و نیاز به این همه پیچیدگی نیست. و در نایید مصراع اول می باشد.یعنی اگه یهودی باشم دیگر مسلمان نیستم و بالعکس.و در کل بنظرم این معنی رو میده:ای نازنین جور بسیار مکن مگرنه دیگر نازنین من نیستی
بابک چندم
2016-09-06T18:54:35
گویا سه هزار سال پیشتر زمانی که پادشاهی متحد ایسراییل به دو بخش تقسیم شد، بخش جنوبی آن جودا (Juda) بود که در گویش خود آنان با "ج" تلفظ می شده، و پس از آن جهودان یا یهودیان را مشتق شده از این بخش می دانند...بر هیچکدام از دو واژه ایرادی نیست، الا زمانی که صفاتی ناباب بر آنان می بندند...
محمد
2016-09-06T12:41:06
کسی در یادداشتهای بالا نوشته جهود برساخته فردوسی در شاهنامه است. چنین سخنی مطلقا نادرست است . واژه "یهود" عبری است و از واژگان کتاب مقدس وارد فرهنگ ایران شده اما سابقه این ورود دو هزار سال است و همگام با واژگان زبان فارسی متحول شده و معادل فارسی آن شده است " جهود ". چنین تبدیلی به دلیل یک قاعده تاریخی زبان فارسی است که طبق آن ی آغازی واژگان فارسی میانه به ج در فارسی نو تبدیل شده است. بسیاری از واژگان فارسی که ج آغازی دارند محصول این تحول تاریخی هستند. مانند: "یو " فارسی میانه که شده " جو" (گیاه خوردنی شبیه گندم) . و مانند "یوان " فارسی میانه که شده "جوان" فارسی نو.همانطور که در فارسی نمیگوییم "یو" ، "یوان" بلکه میگوییم جو، جوان. واژه معادل درست در زبان فارسی میشود جهود. بنابراین وقتی در فارسی میگوییم جهود در حال فارسی حرف زدن و بکار بردن کلمه ای فارسی هستیم درحالیکه به کار بردن واژه یهود یعنی کاربرد خالص واژه ی عبری مطابق اصل کهن کتاب مقدس.
احمد
2016-09-12T15:22:45
درتفسیراین مصرع میتوان یکی. ازدوفرض ذیل رالحاظ کرد:1_جهود دراصل جحود بمعنی «انکارکسی باعلم به برحق بودن او »که باقبول این فرض که اشتباه درکتابت است ،معنی قابل اعتنایی حاصل میشود2_جهودی رابمفهوم مظلوم نمایی که درامثال وحکم ما مثل «جهودبازی»مبضوط است.که حتی دردیگر فرهنگ ها این مظلوم نمایی بعنوان خصلت اقلیت ها درج گردیده است.که بافرض اول تفسیر آنستکه «نامسلمانم اگر حق معشوق بودنراانکارکنم. وبالحاظ فرض دوم «نامسلمانم اگر ازجور تو مظلوم نماییکنم»
محمدرضا
2016-11-22T19:51:40
سلاماین فایل صوتی که قرار دادید به نظم خیلی ضعیف است و اگر اینگونه صوت ها قرار داده نشوند بهتر خواهد بود
یونس
2016-12-20T13:49:05
هرکسی از ظن خود یار این بیت سعدی شد و از نظر من هیچ کدام "اسرار درونی آن را نجستند" و همچنان سوال به جا ماند.
مصطفی
2016-10-29T21:23:37
با سلام جهود در این بیت از جهد به معنای تلاش گرفته شده است و معنای مصرع دوم با توجه به کل بیت به این معنیست که حتی اگر جور و ظلمی را که حتی کافر هم آن را انجام نمیدهد در مورد من روا داری اگر در برابر تو تلاشی داشته باشم تا مانع تو شوم هیچ بهره ای از مسلمانی ندارم(مسلمان نیستم)
کسرا
2016-06-12T15:11:41
اجرای ساز و آواز این شعر در برنامه شماره 258 برگ سبز با آوای استاد شجریان
ناشناس
2010-08-25T08:09:38
با سلام به نظر شما بیت:دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنیبه دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیستبه شکل زیر نبوده:دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنیبه دو چشم تو که از چشم تو به انعامم نیست؟---پاسخ: با نسخهٔ چاپی مقایسه شد، متن درست است. تغییری اعمال نشد.
داتیس خواجه ئیان
2014-05-04T05:53:30
چه غزل عجیبی است، در یک سفر نسبتأ طولانی شبانه چنان مشغولم کرده به خود که «خبر از عامم نیست». اول از همه سوگند دادنهای سعدی به چه زیبایی از چشمان یار به چشمداشت خویش: «به دو چشم تو [قسم] که چشم از تو به انعامم نیست»... قسم به دو چشم تو که چشم به اِنعام و توجهی از طرف تو ندارم.... ، چه لطف کنی و چه نداری، دوستت دارم.و سپس همپایی سوگندش به خدا و به سراپای یار که استفاده از «دوست و دشمن» و «اندیشه و دشنام» متعارض در معنابخشی یک بیت: «که از دوستی‌ات، خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست»دوم: سوگند می‌خورد این بار به چشمان خود (به همین دیده) در برابر سوگندی که در بند قبلی بیان کردم، به چشمان معشوق «به دو چشم تو که ...»سوم: چهار بار «بینایی» در یک بیت: «چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم، به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست». به ترتیب چشم، دیدم، دیده و دیدن که چهار بار بینایی را در یک بیت آورده. به یاد حافظ که شش بار هلال و مشتقات دایره را در یک بیت آورده است: «هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش، که باشد مه، که بنماید، ز طاق آسمان ابرو». به ترتیب شش نیم دایره: هلال، طغرا، ابرو، مه، طاق آسمان، دوباره ابرو». قدرت نمایی می‌کنند شاعرانمان با استفاده از عناصر همگون در یک بیت کوتاه. چهارم: بیت سوم چقدر مرا یاد بیت دیگری از حافظ انداخت:سعدی: «میل آن دانه خالم نظری بیش نبود، چو بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست» (آمدم یک نظر آن خال چهره را ببینم، وقتی دیدمش دیگر اسیر دام شدم و گرفتار) و حافظ به چه زیبایی: « به تماشاگه زلفش، دل حافظ روزی، شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند». و پنجم: مقطع «سعدیا نامتناسب حَیَوانی باشد، هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست» اشاره‌ای است بر مطلع غزل دیگر این شیرین سخن که: «دل نخوانند که صیدش نکند دلداری»!درخواست: ای کاش سایت خوب تاریخ ما اعراب‌گذاری را اضافه کند تا زحمت خواندن و فهم را برای خوانندگان کم کند. ادبیات فارسی بدون اعراب‌گذاری و کمک به خواندن صحیح، مشکل می‌شود. چنین قند شیرینی را مشکل نکنیم، گرچه «همه دانند که در صحبت گل خاری هست» :)این هم تأملات من بر این غزل ناب سعدی، که اکنون در قطار و در حال سفر نوشته‌ام. سپاس از کلام سحرآمیزش که نفهمیدم «یک لحظه بود این یا شبی کز عمر من تاراج شد، ما همچنان لب بر لب و نابرگرفته کام را» .....
دکتر ترابی
2014-01-08T19:06:33
یا من نیافته ام ، یا فراموش شده است . غزل زیبای : خوشتر از ایام عشق ایام نیست بامداد....و باد صبح خاک شیراز آتشی است هرکه را در وی فتاد، آرام نیست
حامد
2020-04-11T10:24:41
درود به روان سعدینازنینا مکن آن جور که کافر نکندور جهودی بکنم بهره از اسلامم نیستمن نظر و تلقیم این هستش که در مصرع دوم این بیت زیبا و شگفت انگیز هیچ گره و پیچیدگی ای وجود نداره و اون عاملی که این مصرع را ابهام آمیز کرده در مصرع اول نهفته هستش در کلمه "مکن"اگر این کلمه منفی تبدیل به مثبت "بکن"بشه این بیت بدون شرح و تفسیر بار معناییش واضح میشه.نازنینا بکن ان جور که کافر نکندور جهودی بکنم بهره از اسلامم نیست
ناصر قهرمانی
2019-10-04T11:55:54
خبرت هست که چشمان تو آشوب کندیل و سردار و تهمتن همه مغلوب کندلیک آنچه ز دلدار تمنایش هستوز خُم غمزه او یادش هستطلب خالِ لب ش نیست فقطدعوی ام روی مه ش نیست فقطقایی ام عزت نفسی است که لیکز پدر برده ای از ارث به نیکدلم از خواسته ام خرسند استعمل م بر نظرم پابند استتا که نظم آورد این حاشیه رایا که منظوم کند قافیه را
محسن
2021-01-14T01:07:34
چه میکنه سعدی❤️❤️
احسان ن
2021-04-03T12:31:55
نازنینا مکن آن جور که کافر نکندور جهودی بکنم بهره از اسلامم نیستای یار نازنین آن جور و ستمی که حتی کافران بی دین و ایمان در حق دیگران ممکن است بکنند را با من نکن ولی اگر کردی و من ترسیدم و جا زدم بدان که مسلمان نیستم
بهزاد
2021-04-18T14:07:39
با سلام و ادب و احترامدوستان در دین کلیمی ها ربا و نزول حرام است مگر اینکه آنها نیز چون ما بهره و ربح گرفتن از غیر کلیمی ها را مباح بدانند.
پژمان رضوی
2018-01-06T10:40:21
دوستان اگر موافق باشند میخواهم بدعتی بگذارم که نظر دوستان را در مورد شاه بیت هر یک از غزلهای سعدی جویا شوم . به سلیقۀ بنده شاه بیت این غزلاین بیت است : - میل آن دانه خالم ، نظری بیش نبود - چون بدیدم ، ره بیرون شدن از دامم نیست
ابراهیم م
2017-10-12T10:28:10
استاد شجریان بیت نهم به صورت زیر نیز خوانده است:به سراپای تو ای دوست که از دوستیتخبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیستکه اگر سندیت داشته باشد بسیار زیباتر است
محسن حیدرزاده جزی
2017-06-10T04:17:47
اگر نسخه بدلی را که محمدرضا به آن اشاره کرده اند ، اصل قرار دهیم مشکل بیت حل می شود :ور جهودی کند این بهره در اسلامم نیست یعنی جوری که تو بر من می کنی هیچ کافری نمی کند ، بلکه جهودی هم چنین جوری نمی کند و اگر سخنم نادرست باشد از اسلام بویی نبرده ام جالب است که جهودی را از کافر بدتر دانسته و معشوق را از او هم بدتر و خود را راستگو و مسلمان. این هم از رندی های سعدی.
پدرام
2017-06-01T00:43:32
با سلامنظر حقیر راجع به بیت"نازنینا مکن آن جور که کافر نکندور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست":ابتداعا عرض کنم که بنده فقط یک دوستدار ادبیات هستم و قطعا نظر همه ی دوستان از بنده اولی تر است اما بعد...معتقدم بیت مذکور نقطه ی عطف این سروده ی بسیار زیباست؛به این معنی که تا قبل از این بیت شاعر به نوعی به بیان آلام آنچه از فراق یا جور معشوق نسبت به خویش رفته است؛می پردازد اما از این بیت به بعد،این معنی را به معشوق متذکر می شود که در ره عشق پاکبازی خواهد نمود(گو همه شهر به جنگم بیایند یا نیایند-با ملامت از پا نمی نشینم-بیمناک از دشنام نیستم-عشقت را به خاطر انعام نمیخواهم که مفهوم اخیر یادآور سروده ی دیگر سعدی که می فرمود:"حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویمجمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم")لذا به نظر می رسد که شاعر به معشوق می گوید در راه عشق اگر لازم باشد جهود شود؛چه باک!؟در این صورت(در صورتی که صلاح عشق در عمل به آیین جهود باشد)بر آیین مسلمانی ماندن بهره ای برای عاشق ندارد.
نادر..
2017-06-26T15:43:37
میل آن دانه خالم نظری بیش نبودچون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست...
آیدا مدرسی
2017-04-22T01:05:32
نوژین...:(:(
نازنین
2017-05-07T05:31:45
معنی بیت دوم چیست؟ "خالی از ذکر تو عضوی..."ممنون
۷
2017-05-07T09:28:46
خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشدسر مویی به غلط در همه اندامم نیستبه نظرم نیم بیت نخست به گونه پرسشی باشد و همراه تعجب و شگفتی: عضوی از من یاد تو نکند!؟این چه سخنی هست.نیم بیت دوم: یک سر مو هم در تن من نیست که به اشتباه بیفتد که یاد تو نکند
میثم سعدی
2018-10-02T02:10:14
من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگسزحمتم می‌دهد از بس که سخن شیرین است
داروگ
2018-01-25T02:01:13
درود. در نسخه ای که نزد من هست(چاپ نوروز 1354) در ابتدای بیت هفتم از لغت ” گر” استفاده شده. گر همه شهر به جنگم بدر آیند و خلاف...
محمد
2018-02-23T21:33:05
جناب ناشناس"چشم از کسی داشتن" به معنی چشمداشت و توقع داشتن است, یعنی دوستت دارم و توقع پاداش و انعام هم ندارم که شیخ اجل با زیبایی و اختصار تمام بیان کرده و هیچ حالت و ترتیب و ترکیبی بهتر از آنچه سعدی گفته بر این شعر متصور نیست
۷
2018-05-03T20:56:32
نازنینا مکن آن جور که کافر نکندور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیستداشتم مطلب دیگری میخواندم که رسیدم به "خسرو شیرین نظامی و بخش کوه کندن فرهاد و زاری او "و فهمیدم معنی مورد نظر سعدی از جهود نیز درست همین است یعنی زاری کردن و شلوغ بازی الکییعنی اگر الکی شلوغ بازی میکنم و به راستی عاشق نیستم مسلمان نیستم و دروغ میگویمچه بد کردم که با من کینه‌جوئیبد افتد گر بدی کردم نگوئیخیالت را پرستش‌ها نمودمو گر جرمی جز این دارم جهودممکن با یار یکدل بی‌وفائیکه کس با کس نکرد این ناخدائی
۷
2018-05-03T21:11:30
مثالهای دیگر در معنی لابه و زاریدن:گلستان باب هشتم:یکی یهود و مسلمان نزاع می کردندچنانکه خنده گرفت از حدیث ایشانمبه طیره گفت مسلمان گرین قباله مندرست نیست خدایا یهود میرانمگر از بسیط زمین عقل منعدم گرددبخود گمان نبرد هیچکس که نادانمیهود گفت به تورات می خورم سوگندوگر خلاف کنم همچو تو مسلمانمگر نبارد فضل باران عنایت بر سرملابه بر گردون رسانم چون جهودان در فطیر
Filmnegar
2022-02-19T10:21:48.5712903
"چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم" منظور از "بر کردم" چیست؟  
رضا از کرمان
2022-02-19T12:07:18.0983115
سلام filmnegar عزیز بر کردن اینجا معنی باز کردن وگشودن  رو میده ومعنی بیت این میشه از روزی که چشم گشودم وچهره ورخسار تو رو دیدم دیگر نیازی به دیدن اقوامم با این دیده  یا چشمی که تو را دیده ندارم شاد وخرم باشید
فاطمه زندی
2022-08-30T22:25:08.5916429
غزل# ۱۲۰    وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان  ۱_تشبیه : فراق به بار ( اضافه تشبیهی ) تضاد :هست ،نیست  معنی :آیا می دانی که دور از چهره ء تو آرامش ندارم و نمی توانم سنگینی بار جدایی را در زمانی این قدر طولانی تحمّل نمایم ؟ ۲_ ذکر :یاد  معنی :باور مکن که هیچ عضوی از من به یاد کردن تو مشغول نباشد ،زیرا حتّی سر مویی هم که خطا کند و تو را به یاد نیاورد ،در تمام بدن من یافت نمی شود. ۳_نظر : نگاه  تشبیه خال به دانه (اضافهء تشبیهی ) معنی : گرایشم به خالِ همچون دانه ات نگاهی بیش نبود ،امّا وقتی آن را دیدم ،دیگر برای رهایی از دام راهی نمی یابم . ۴_طمع : امید ،چشم داشت و توقّع  تضاد :شب و روز بامداد و شام . معنی :بر این باورم که شب تمام نمی شود و روز فرا نمی رسد ،اما هر بامدادی که تو را نبینم ،توقّع ندارم که آن روز را به شب برسانم . ۵_بر کردن :باز کردن و نگریستن  اقوام :جمع قوم ،خویشاوندان و نزدیکان ،مردم  ایهام تناسب :بین "بر"در "بر کردن " در معنی "سینه " که در اینجا مراد نیست با "چشم، رو ، دیده ، سر " / تناسب : چشم ،دیدن / جناس اشتقاق : دیدم ،دیده ،دیدن / ایهام : به همین دیده ۱_ به واسطه ء این چیزی که دیدم ۲_ با همین چشم / کنایه : سر چیزی یا کاری داشتن ( قصد و توجه به امری داشتن ) معنی : از روزی که چشم گشودم و رخسارت را دیدم ،دیگر به واسطهء این شهود ،یعنی چهره ات یا با همین چشمی که رخسارت را دیده است ،نمی خواهم آشنایان خویش را ملاقات کنم . ۶_نازنین :با ناز و زیبا ،گرامی و دوست داشتنی . جهود :یهود  معنی :ای یار نازنین من ،ستمی را که کافر هم مرتکب آن نمی شود ،بر من روا مدار، زیرا اگر در اثر این ستم ،رفتار جُهودانه پیش،گیرم ،از اسلام بهره ای نخواهم برد. ۷_خلاف: مخالفت / خلوت : گوشه گیری و عزلت /عام : تمام مردم  تضاد : خاص ، عام  معنی : بگذار تمام مردم شهر با من از در مخالفت در آیند و به جنگم بر خیزند .این ستیزه کاری و غوغای عام برای من که با یار در خلوتی خاص همنشین شده ام اهمیّتی ندارد. ۸_ زَرق : مکر و ریا / ملامت : عتاب و سرزنش . معنی : من با زرق و ریا به سویت نیامده ام تا با سرزنشی از درگاهت بروم .بندگی تو را بر خود لازم می دانم ،گر چه به پاس این بندگی بزرگی نبینم و تحقیر شوم . ۹_تضاد : دوستی ،دشمنی  معنی : به خدا و به تمام وجود تو سوگند یاد می کنم که در اثر مهر ورزی به تو از دشمن خبری ندارم و از دشنام شنیدن واهمه ای به دل راه نمی دهم . ۱۰ _ انعام : داد و دهش و عطا و بخشش . کنایه :چشم داشتن ( انتظار و توقّع داشتن ) / جناس تام : چشم (دیده ) ،چشم ( در مفهوم مجازی انتظار ). معنی : تو را دوست می دارم ، چه به من مهربانی و لطف نمایی ،چه مرا از آن محروم سازی ،به دو چشم تو سوگند می خورم که از تو انتظار پاداش و نعمتی ندارم. ۱۱_ نامتناسب : ناموزون و نامتجانس / حیوان : جانور و جاندار کنایه : دلارام ( معشوق و محبوب ). معنی : ای سعدی ،هر کس که ادعا می کند دل دارم و یار و دلداری ندارد،او حیوانی ناساز بیش نیست. منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی شاد و تندرست باشید ..
ادبیات
2023-10-28T15:01:13.6313026
درود🌹🌹