گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:باد آمد و بوی عنبر آورد بادام شکوفه بر سر آورد

❈۱❈
باد آمد و بوی عنبر آورد بادام شکوفه بر سر آورد
شاخ گل از اضطراب بلبل با آن همه خار سر درآورد
❈۲❈
تا پای مبارکش ببوسم قاصد که پیام دلبر آورد
ما نامه بدو سپرده بودیم او نافه مشک اذفر آورد
❈۳❈
هرگز نشنیده‌ام که بادی بوی گلی از تو خوشتر آورد
کس مثل تو خوبروی فرزند نشنید که هیچ مادر آورد
❈۴❈
بیچاره کسی که در فراقت روزی به نماز دیگر آورد
سعدی دل روشنت صدف وار هر قطره که خورد گوهر آورد
❈۵❈
شیرینی دختران طبعت شور از متمیزان برآورد
شاید که کند به زنده در گور در عهد تو هر که دختر آورد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۸۱

تصاویر

کامنت ها

سینا
2021-10-11T14:49:17.0193919
سه بیت آخر شاهکاره
فاطمه زندی
2022-09-09T20:48:58.5792502
وزن : مفعول مفاعلن مفاعیل (بحر هزج مسدس اخرب مقبوض مقصور) 1 .باد بهاری، نسیم صبحگاهی / عنبر: - بیت ۷ غزل ۵۷ / بادام: درخت بادام معنی: باد، وزیدن گرفت و بوی خوش عنبر را به همراه اورد و درخت بادام چتری از شکوفه بر سر کشید 2 .گل: گل سرخ، از : به سبب / اضطراب : / پریشانی و شوریدگی / در اوردن: سر بیرون کشیدن. معنی: شاخ گل در اثر شوریدگی بلبل با وجود آن همه خار ر برآورد و بالید. 3 .تا : حرف ربط است در معنی بگذار که، تا اینکه. معنی: بگذار تا پای مبارک قاصدی را که پیغامی از دلبر اورده است، ببوسم. 4 .ناقه: - غزل ۱۷۶  بیت دوم / مشک :  ماده ای سیاه رنگ روغنی شکل در زیر شکم جنس نر آهوی ختن قرار دارد.و بسیار خوشبو و معطر است /اذفر: خوشبو و معطر. جناس الحق : نافه. معنی: ما نامه ای به او سپرده بودیم تا به دوست رساند، اما باد به جای نامه بوی خوش معشوق را آورد. 7.معنی: هرگز نشیده ام که تاکنون بادی توانسته باشد بوی گلی را که از تو خوشبو تر باشد،بیاورد. 1 .خوب روی : زیباروی. تناسب: فرزند، مادر. معنی: کسی نشنیده است که هیچ مادری فرزندی زیباتر از تو به دنیا آورده باشد. 7.نماز دیگر: وقت عصر ، نماز عصر. کنایه : روز را به نماز آوردن (روز را به عصر رساندن و سپری کردن). معنی: کسی که در جدایی از تو یک روز خود را به وقف نماز دیگر، یعنی نماز عصر برساند،ادم بی چاره ای است. 8.صدف: غالف مروارید / گوهر: مروارید. بیت اشاره است به نظر قدما در باره به وجود آمدن مروارید و انچنان است که یک قطره باران نیسان )اردیبهشت ( در نهان صدف می افتد و مروارید ایجاد می شود. )فرهنگ اشارات ذیل مروارید( تشبیه : دل به صدف مانند شده است / استعاره مصرحه : گوهر(شعر)/ تناسب : صدف، قطره،گوهر. معنی: ای سعدی، ضمیر تابناکت مثل صدف هر قطره ای را به درون میبرد از آن گوهری به وجود می آورد. 9 .طبع: سرشت و قریحه / متمیزان : جمع متمیز،تمیز دهندگان حق و باطل و خوب وبد،دانایان. کنایه: شور از کسی برآوردن ( به ناله و فغان در آوردن،مغلوب کردن) / ایهام تضاد:بین "شور" در معنا"معروف" آن که در این جا مراد نیست با"شیرینی" / استعاره مصرحه، دختران طبع ،اشعار زیبای حافظ که از طبع او زاییده شده است. معنی: حالوت زادگان طبع و ذوقت، یعنی شعرهایت در اهل تمیزشور برانگیخت، 11.شاید: از مصدر شایستن شایسته و سزاوار است. استعاره مصرحه: دختر (شعر)/ تلمیح: اشاره به رسم عرب جاهلیت که دختران را زنده در گور می کردند. معنی: شایسته است که هر کس در روزگار تو دختری آورد،یعنی شعری بسراید آن را هنگام تولد به دت فراموشی بسپارد و زنده به گور کند. منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .