گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد که نه در تو باز ماند مگرش بصر نباشد

❈۱❈
چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد که نه در تو باز ماند مگرش بصر نباشد
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
❈۲❈
مکن ار چه می‌توانی که ز خدمتم برانی نزنند سائلی را که دری دگر نباشد
به رهت نشسته بودم که نظر کنی به حالم نکنی که چشم مستت ز خمار بر نباشد
❈۳❈
همه شب در این حدیثم که خنک تنی که دارد مژه‌ای به خواب و بختی که به خواب در نباشد
چه خوش است مرغ وحشی که جفای کس نبیند من و مرغ خانگی را بکشند و پر نباشد
❈۴❈
نه من آن گناه دارم که بترسم از عقوبت نظری که سر نبازی ز سر نظر نباشد
قمری که دوست داری همه روز دل بر آن نه که شبیت خون بریزد که در او قمر نباشد
❈۵❈
چه وجود نقش دیوار و چه آدمی که با او سخنی ز عشق گویند و در او اثر نباشد
شب و روز رفت باید قدم روندگان را چو به مأمنی رسیدی دگرت سفر نباشد
❈۶❈
عجب است پیش بعضی که تر است شعر سعدی ورق درخت طوبی‌ست چگونه تر نباشد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۰۰

تصاویر

کامنت ها

ناشناس
2015-09-06T17:22:01
همه شب در این حدیثم که خنک تنی که داردمژه‌ای به خواب و بختی که به خواب درنباشدقمری که دوست داری همه روز دل بر آن نهکه شبیت خون بریزد که در او قمر نباشدچه وجود نقش دیوار و چه آدمی که با اوسخنی ز عشق گویند و در او اثر نباشدعجبست پیش بعضی که ترست شعر سعدیورق درخت طوبیست چگونه تر نباشد
مانا
2015-09-06T17:59:06
عجبست پیش بعضی که ترست شعر سعدیورق درخت طوبیست چگونه تر نباشدروانت شاد
بهار
2015-03-07T11:15:39
معنای بیت اول چیست؟
محسن شفیعی
2015-03-07T18:29:32
چه کسی؟ که هیچکس را به تو بر نظر نباشد که نه بر تو ماند،مگرش بصر نباشد در واقع بیت به این صورت استمیفرماید تو چه کسی هستی که هرکسی بر تو نظر کند از بس زیبایی نگاهش بر تو مات میماند مگر کسی که کور باشد
۷
2016-11-27T22:09:26
چه کسی که هیچ کس را به تو بر گذر نباشدکه نه در تو بازماند مگرش بصر نباشدکسی نیست که گذرش به تو نیفتد و مبهوت نشود مگر چشم نداشته باشدشب و روز رفت باید قدم روندگان راچو به مآمنی رسیدی دگرت سفر نباشدمآمن:جان پناه،امانگه،سامه
ناشناس
2011-02-27T16:05:44
در بیت 10 چو به مامنی رسیدی صحیح است---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
فرشید
2017-07-06T19:47:57
چه فرقی بین دیوار و آدم هست که وقتی از عشق سخن بگی در او اثر نکند
MAYaghoubi
2018-03-20T04:29:57
با سلام. در بیت 5 مصراع دوم در نباشد، بصورت درن باشد نوشته شده است. لطفا تصحیح فرمایید.---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مهرگان
2022-07-16T13:42:14.1184725
بیت چهارم یعنی چی؟
سهیل قاسمی
2023-01-16T01:22:43.5822335
به رهت نشسته بودم که نظر کنی به حالم نکنی که چشم مستت ز خمار بر نباشد بر سر ِ راه ِ تو نشسته بودم (به این امید) که به رویِ من نظر کنی. (اما تو) این کار را نکنی (نمی کنی)! (چون) که چشم ِ مست ِ تو از بس که خمار است، اصلن باز نمی شود که بخواهد به من نگاه کند
فاطمه زندی
2023-07-09T16:11:48.1964393
#غزل شمارهٔ _ ۲۰۰ وزن :  فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن(رمل مثمن مشکول مشکول) ۱_ چه کسی؟ که هیچ کس را به تو بَر نظر نباشدکه نه در تو بازمانَد مگرش بَصَر نباشد چه کسی: چه کسی هستی؟ کیستی؟‍‌ «ی »در اینجا شناسه است .«ز ماندن در اینجا به معنای از حرکت باز ایستادن »است و به این اعتبار «در» به معنای پیش ،نزد یا« به سبب »خواهد بود. می‌توان «بازماندن »را به معنای«فرو ماندنو حیران شدن»نیز گرفت. چشم بصر، چشم ، چشم بصیرت .معنای بیت :تو کیستی که هر کس گذرش به تو بیفتد (با دیدن جمالت) از حرکت باز می‌ایستد و پیش تو میخکوب می‌شود، مگر اینکه چشم بصیرت نداشته باشد در این صورت به سادگی از کنار تو خواهد گذشت). ۲_ نه طریقِ دوستان‌ست و نه شرطِ مهربانی که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد نه طریق دوستان است: این راه رسم را  دوستی نیست، ز دوستی بمیریم: از شدت مهر و محبت بمیریم. ۳_مَکُن! اَر چه می‌توانی که ز خدمتم برانی نزنند سائلی را که دَری دگر نباشد سایل: نیازمند .معنای بیت: اگرچه می‌توانی مرا از حضور خود طرد کنی، اما چنین کاری نکن، وقتی تنها یک در برای گدایی وجود داشته باشد و گدا نتواند به در دیگری روی آورد ،نباید او را طرد کرد. ۴_ به رَهَت نشسته بودم که نظر کنی به حالم نَکُنی، که چشمِ مستت، ز خُمار، بَرنباشد چشم مست :چشم خمار،  بر نباشد: باز نیست. «بر» در اینجا به معنای« باز و بالا» است. ۵_ همه شب در این حدیثم که خُنُک تَنی که داردمُژه‌ای به خواب و بختی که به خواب دَرنباشد   همه شب: سراسر شب .همه شب در این حدیثم: تمام شب با خود می‌گویم. خنک تنی: خوشا به حال کسی .مژه :در اینجا مراد« چشم» است .به خواب در نباشد:در خواب نباشد «بختی که به خواب در نباشد یعنی بخت بیدار و مساعد.۶_ چه خوش‌ست مرغِ وحشی که جفایِ کَس نبیندمن و مرغِ خانگی را بکُشند و پَر نباشد جفا :بی مهری معنای بیت:خوشا به حال پرنده وحشی که قدرت پرواز دارد و از هیچ کس بی‌مهری و آزار نمی‌بیند( بی‌مهری و آزار کسی را تحمل نمی‌کند)، من و مرغ خانگی را با این که می‌کشند ،قدرت پرواز نداریم. ۷_ نه من آن گناه دارم که بترسم از عُقوبَت نظری که سَر نبازی، ز سَرِ نظر نباشد نظر:۱_نگاه۲_ نظر در زبان عرفان به دیدن و احساسی لطیف و معنوی اطلاق می‌شود که به وسیله آن می‌توان حقیقت را دریافت. در واقع «نظر» چشم حقیقت بین  باطنی ست. پس اهل نظر یا صاحب نظر کسی است که بینش درست و دقیق و ذوق زیبایی شناس دارد. معنای بیت:من گناهی نکرده‌ام که از مجازات آن بترسم نظربازی و نگاهی که در راه آن از جان خود نگذری از روی صاحب نظری نیست و ارزشی ندارد ۸_ قَمَری که دوست داری، همه روز دل بر آن نِهْ! که شَبیت خون بریزد که در او قمر نباشد قمر ماه:ماه، استعاره از «معشوق زیبارو » دل بر( چیزی )نهادن: به کنایه یعنی« پذیرفتن ،تن در دادن، آمادهٖ( چیزی) نهادن معنای بیت: اگر ماه رویی را دوست داری همواره باید آماده آن باشی که در شبی تاریک و بی مهتاب(در شب تاریک جدایی )خونت را بریزد. ۹_چه وجودِ نقشِ دیوار و چه آدمی که با او سخنی ز عشق گویند و در او اَثَر نباشد چه... و چه:( بر یکسانی و برابری دلالت دارد)  نقش: دیوارکنایه از« انسان یا چیز بی‌روح و فاقد جاذبه» معنای بیت :آدمی که وقتی با او از عشق سخن می‌گویند تحت تاثیر قرار نگیرد، با نقش دیوار فرقی ندارد. ۱۰_ شب و روز رفت باید قَدَمِ رَوَندگان را چو به مَأمَنی رَسیدی، دگرت سفر نباشد روندگان :۱_مسافران ۲_ رهروان، سالکان راه حق. مأمن جای امن. پناهگاه مراد «مقام رضا» است که بعد از مقام توکل و بالاترین و آخرین مرحله سلوک است.«رضا »به معنای تسلیم شدن سالک در برابر ناملایمات و سختی‌ها بدون هیچ گونه ناخشنودی قلبی ست سفر: رفتن از شهری یا جایی به شهری یا جایی دیگر سفر در عرفان عبارت است از« توجه دل به حق» معنای بیت: همان گونه که پای مسافران (از بیم راهزنان و دزدان) باید شب و روز در حرکت باشد تا به جای امن برسند و از سفر بیاسایند. سالکان راه عشق از (بیم وسوسه‌های نفس) باید شب و روز در حرکت باشند تا به مقام رضا برسند، از آن پس دیگر و از سفر می آسایند . از این پس دیگر به تعبیر عطار در منطق الطیر،« روش»(= رفتن ،سفر، سلوک) در کار نخواهد بود، آنچه هست« کشش» است: «هفتمین وادی فقر است و فنا/ بعد از این روی روش نبود تو را در کشش افتی روش گم گرددت /گر بود یک قطره قٔلزوم گرددت». ۱۱_ عَجَب‌ست پیشِ بعضی که تَر است شعرِ #سعدیورقِ درختِ طوبیٰ‌ست چگونه تَر نباشد تر ۱_ به عنوان صفت شعر روان آبدار لطیف تازه در مقابل خشک) سبز: طوبی:به روایت اسلام طوبی درختی است در بهشت که خدا آن را دست قدرت خویش کاشته است که در هر نقطه ٔ بهشت شاخه بی از آن هست.گفته اند میوۀ این درخت حامهً بهشتیان است .. شرح :محمد علی فروغی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .
علی خ
2023-07-11T23:58:43.502488
درود بر شما 💚