گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:امروز در فراق تو دیگر به شام شد ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد

❈۱❈
امروز در فراق تو دیگر به شام شد ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد
بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد
❈۲❈
افسوس خلق می‌شنوم در قفای خویش کاین پخته بین که در سر سودای خام شد
تنها نه من به دانه خالت مقیدم این دانه هر که دید گرفتار دام شد
❈۳❈
گفتم یکی به گوشه چشمت نظر کنم چشمم در او بماند و زیادت مقام شد
ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب اکنونت افکند که ز دستت لگام شد
❈۴❈
نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن توبت کنون چه فایده دارد که نام شد
از من به عشق روی تو می‌زاید این سخن طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد
❈۵❈
ابنای روزگار غلامان به زر خرند سعدی تو را به طوع و ارادت غلام شد
آن مدعی که دست ندادی به بند کس این بار در کمند تو افتاد و رام شد
❈۶❈
شرح غمت به وصف نخواهد شدن تمام جهدم به آخر آمد و دفتر تمام شد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۱۱

تصاویر

کامنت ها

بهار
2014-05-14T00:42:29
بیت پنجم مصرع دوم باید باشه: «چشمم درو بماند و ...»---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
علی
2020-10-06T03:10:25
<<دفترعمر» #ابوعطا#محمدرضا_شجریان#فرهنگ_شریف#علی_اصغر_بهاری#منصورنریمان#حسن_ناهیدغزل سعدیامروز دیگرم به فراق تو شام شددرانتظار وصل تو عمرم تمام شد
م ر ن
2022-08-04T13:21:12.3377088
سعدی به اختیار و ارادت غلام شد
گنگِ خواب دیده
2023-04-23T22:40:46.0644963
آن مدعی که دست ندادی به بند کس این بار در کمند تو افتاد و رام شد.....(: . این دانه هرکه دید گرفتار دام شد...........!
فاطمه زندی
2023-09-28T00:18:41.0326122
۱_امروز در فراق تو دیگر به شام شد   ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد   فِراق: جدایی. به شام: شد به شب رسید.   معنای بیت: امروز هم در جدایی تو سپری شد و به شب رسید. ای چشم من، اکنون نوبت نگهبانی و بیداری توست زیرا (از یار خبری نشد،و این به معنای آن است که نباید به خواب بروی.   ۲_بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند   کز رِقت اندرون ضعیفم چو جام شد   احتمال: تحمل. جفا: بی‌مهری، بی وفایی، (سنگ جفا تشبیه صریح) رقت: نازکی. اندرون: دل. جام: شیشه. معنای بیت:بیش از این دیگر نمی‌توانم بی‌مهری‌ها و آزارهایی را که مانند سنگ بر سرم می‌بارد تحمل کنم، زیرا دل ناتوانم از نازکی مثل شیشه شده است و با سنگی دیگر می‌شکند.   ۳_افسوس خلق می‌شنوم در قفای خویش   کین پخته بین که در سر سودای خام شد   افسوس ۱_ ریشخند، تمسخر ۲_ دریغ حسرت. در قفای خویش: از پشت سرم.   کین:در اینجا بیانی است« که این» در سر چیزی شدن: فدای چیزی شدن. سودای خام: خیال خام، آرزوی بیهوده و عبث.  معنای بیت: از هر جا می‌گذرم ریشخند با دریغ و تاسف مردم را می‌شنوم که پشت سرم می‌گویند: این آدم پخته و سرد و گرم روزگار چشیده را تماشا کنید که فدای خیالی خام و آرزویی عبث شده است.   ۴_تنها نه من به دانه خالت مقیدم   این دانه هر که دید گرفتار دام شد   دانۀ خال: تشبیه صریح. مقید اسیر، گرفتار.   ۵_گفتم یکی به گوشه چشمت نظر کنم     چشمم دَروُ بماند و زیادت مُقام شد   زیادت شدن: افزایش پیدا کردن. معنای بیت: با خود فکر کرده بودم که نیم نگاهی به او بیندازم (وقتی نگاه) زیبایی او چشمم را خیره کرده و مقام او در نظرم افزایش یافت.   ۶_ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب   اکنونت افکند که ز دستت لگام شد   عنان: افسار، زمام"عنان نظر"(اضافه استعاری) بتاب: از مصدر تافتن تابیدن) برگرداندن. عنان تافتن به کنایه یعنی روی گرداندن، دوری کردن در این بیت نظر به اسب یا مرکب تشبیه شده و برای آن افسار و دهنه یی تصور شده است.     ۷_نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن   توبت کنون چه فایده دارد که نام شد   افکند: به زمین می‌اندازد،از پای در می‌آورد فاعل این فعل همان "نظر" است. دستت لگام شد: لگام اسب نظر از دستت خارج شد، لگام از دستت شدن به کنایه یعنی اختیار خود را از دست دادن. معنای بیت:ای دل به تو نگفته بودم که لگام اسب وحشی نگاه را برگردان( و از نظر بازی دور کن؟اما گوش ندادی ، حالا که دیگر لگام از دستت خارج شده و اختیار خود را از دست داده‌یی، تو را به زمین می‌زند.     ۸_از من به عشق روی تو می‌زاید این سخن   طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد شکر شکن: قند خوردن.  معنای بیت: این شعر شیرین که از درون من می‌جوشد و بیرون می‌آید ،به عشق روی توست،طوطی قند می‌خورد که شیرین سخن می‌شود عشق تو مانند قند،کام طبع مرا شیرین می‌کند.   ۹_ابنای روزگار غلامان به زر خرند   سعدی تو را به طوع و ارادت غلام شد   ابنای: روزگار. به طوع و ارادت: با کمال میل و از روی اخلاص، بی هیچ توقعی.   ۱۰_آن مدعی که دست ندادی به بند کس   این بار در کمند تو افتاد و رام شد   مدعی: در اینجا بیشتر به معنای مدعی زهد و تقوا و پرهیزگاری است، کسی که مدعی بوده که هیچ زیبارویی نمی‌تواند دل او را برباید.   دست دادن: در اینجا یعنی حاصل شدن، اتفاق افتادن. کمند:ریسمانی که یک سرش را به صورت حلقه گره زده‌اند به نحوی که با کشیدن ریسمان حلقه تنگ‌تر شود از کمند برای شکار و بالا رفتن از جاهای بلند و اسیر کردن دشمن در جنگ استفاده می‌کردند در شعر گیسوی معشوق را از جهت بلندی و حالت حلقه وار زلف و قدرت اسیر کردن عاشق به کمند تشبیه کرده اند. معنای بیت: آن مدعی زهد و مقاومت دربرابر زیبا رویان که در دام هیچ دلبری نمی‌افتاد این بار در دام تو افتاد و رام شد به نظر می‌آید که نخستین مصداق این مدعی خود شاعر است و با این سخن به خود طعنه زده است.   ۱۱_شرح غمت به وصف نخواهد شدن تمام   جهدم به آخِر آمد و دفتر تمام شد   جهد: تلاش کوشش. به آخِر آمد: به پایان رسید دفتر تمام شد به کنایه یعنی بیش از این دیگر چیزی نمی‌توان گفت مجالی برای سخن باقی نمانده است.   به شرح : محمد علی فروغی  حبیب یغمایی سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .