سعدی:امروز در فراق تو دیگر به شام شد ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد
❈۱❈
امروز در فراق تو دیگر به شام شد
ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد
بیش احتمال سنگ جفا خوردنم نماند
کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد
❈۲❈
افسوس خلق میشنوم در قفای خویش
کاین پخته بین که در سر سودای خام شد
تنها نه من به دانه خالت مقیدم
این دانه هر که دید گرفتار دام شد
❈۳❈
گفتم یکی به گوشه چشمت نظر کنم
چشمم در او بماند و زیادت مقام شد
ای دل نگفتمت که عنان نظر بتاب
اکنونت افکند که ز دستت لگام شد
❈۴❈
نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن
توبت کنون چه فایده دارد که نام شد
از من به عشق روی تو میزاید این سخن
طوطی شکر شکست که شیرین کلام شد
❈۵❈
ابنای روزگار غلامان به زر خرند
سعدی تو را به طوع و ارادت غلام شد
آن مدعی که دست ندادی به بند کس
این بار در کمند تو افتاد و رام شد
❈۶❈
شرح غمت به وصف نخواهد شدن تمام
جهدم به آخر آمد و دفتر تمام شد
کامنت ها