سعدی:ما را همه شب نمیبرد خواب ای خفته روزگار دریاب
❈۱❈
ما را همه شب نمیبرد خواب
ای خفته روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب
❈۲❈
ای سخت کمان سست پیمان
این بود وفای عهد اصحاب
خار است به زیر پهلوانم
بی روی تو خوابگاه سنجاب
❈۳❈
ای دیده عاشقان به رویت
چون روی مجاوران به محراب
من تن به قضای عشق دادم
پیرانه سر آمدم به کُتّاب
❈۴❈
زهر از کف دست نازنینان
در حلق چنان رود که جُلّاب
دیوانه کوی خوبرویان
دردش نکند جفای بواب
❈۵❈
سعدی نتوان به هیچ کشتن
اِلّا به فراق روی احباب
کامنت ها