گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود کاو را به سر کشته هجران گذری بود

❈۱❈
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود کاو را به سر کشته هجران گذری بود
آن دوست که ما را به ارادت نظری هست با او مگر او را به عنایت نظری بود
❈۲❈
من بعد حکایت نکنم تلخی هجران کان میوه که از صبر برآمد شکری بود
رویی نتوان گفت که حسنش به چه ماند گویی که در آن نیم شب از روز دری بود
❈۳❈
گویم قمری بود کس از من نپسندد باغی که به هر شاخ درختش قمری بود
آن دم که خبر بودم از او تا تو نگویی کز خویشتن و هر که جهانم خبری بود
❈۴❈
در عالم وصفش به جهانی برسیدم کاندر نظرم هر دو جهان مختصری بود
من بودم و او نی قلم اندر سر من کش با او نتوان گفت وجود دگری بود
❈۵❈
با غمزه خوبان که چو شمشیر کشیده‌ست در صبر بدیدم که نه محکم سپری بود
سعدی نتوانی که دگر دیده بدوزی کان دل بربودند که صبرش قدری بود

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۶۱

تصاویر

کامنت ها

...
2015-09-07T00:28:31
رویی نتوان گفت که حسنش به چه ماندباغی که به هر شاخ درختش قمری بودمن بعد حکایت نکنم تلخی هجرانگویی که در آن نیم شب از روز دری بود
...
2015-09-06T23:58:18
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بودکان میوه که از صبر برآمد شکری بودگویم قمری بود کس از من نپسنددکو را به سر کشته هجران گذری بود
ناشناخته
2016-11-29T03:39:19
جناب 7 من هرچه میکوشم مانای بیت دوم را بدین گونه که آمده است ، در نمی یابم ، به گمانم آن گونه که دکتر ترابی اُورده است درست می نماید داستان من و اوست، دوستی که من به وی ارادت دارم شب دوشین نظر عنایتی به من انداخته است ..وزین پس از هجران گله نخواهم کرد که میوه شکیبایی شیرین تر از شکر بود، دری از روز در نیمه شبان، قمری بر هر شاخ درخت و رسیدن به جهانی فراتر از وصف و بیان،.
۷
2016-11-27T22:43:25
بیت دوم اینگونه خوانده میشود:آن دوست که ما را به ارادت نظری هست با او،مگر او را به عنایت نظری بودمگر او را به عنایت نطری بود:که شاید(به امید آنکه) از روی مهربانی نگاهی نماید:ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابیمگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشمیا به زبان امروزی (تو نگو اینجوری بود ولی من نمیدانستم)من نمیدانستم ولی تو نگو او با من مهربان بود.یکی از دوستان مخلص رامگر آواز من رسید به گوش
دکتر ترابی
2014-01-08T23:41:43
به گمانم بیت دوم به این صورت است:آن یار که بااو به ارادت نظری هستباما، مگر اورا به عنایت نظری بود
پریسا
2020-11-16T15:43:53
"دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند*** چه مبارک سحری بود و ه فرخنده شبی/ آن شب قدر که این تازه براتم دادند!"
پریشان روزگار
2017-01-29T09:21:17
دوستان ، شاعر است و معشوق( اول کس و سوم کس) بیت مور اشاره آقای ترابی ،جنابان ناشناخته و 7 به گمانم ندین صورت است: " آن دوست که با او به ارادت نظری هست با من مگر اورا به عنایت نظری بود " از شیخ ارادت است و از معشوق عنایتو جایی برای اول کس جمع ( ما)نمی ماند و چند بیت سپس تر تنها از من و او سخن میگوید.
Sep
2017-01-29T09:34:49
حافظ با شعر ان یار کز او خانه ما جای پری بود ب استقبال سعدی رفته و بسیاری از شعرهای دیگرش رو بر وزن شعرهای سعدی سروده
فرخ مردان
2017-05-31T19:15:05
شابد مفید باشد:"من بودم و او؟ نی! قلم اندر سر من کش..." یعنی که من و اویی در کار نبود. روی وجود من در آن شب خط بکش...
سعید
2022-07-28T12:29:48.7068662
درباره‌ی معشوق غزل های سعدی همیشه در بین محققین و مفسرینِ اشعارش بحث و اختلاف نظر وجود داشته ، عده‌ای بر این باورند که معشوق شعر سعدی زمینی است و عده ای دیگر معشوق غزلیاتش را فرا زمینی (الهی) می‌پندارند ، اما آنچه که مسلم است ارادت عجیب سعدی به این معشوق است ، تا آنجا که با وجود او دیگر مجالی برای دیدن خودش نمی‌یابد ، او در یک بیت این ارادت را چنین به تصویر می‌کشد:   «من بودم و او ، نی قلم اندر سرِ من کش!!! با او نتوان گفت ، وجود دگری بود ... »    ابتدا میگوید که من و معشوقم با هم در یک جا بودیم اما بلافاصله گفته‌ی خود را تکذیب میکند و می‌گوید: نه ، اشتباه کردم ، من نبودم ، من را با قلم خط بزن ، فقط او بود ، راستش را بخواهی جایی که او باشد دیگر منی وجود نخواهد داشت ، او بود و تنها او....