سعدی:هر که را باغچهای هست به بستان نرود هر که مجموع نشستست پریشان نرود
❈۱❈
هر که را باغچهای هست به بستان نرود
هر که مجموع نشستست پریشان نرود
آن که در دامنش آویخته باشد خاری
هرگزش گوشه خاطر به گلستان نرود
❈۲❈
سفر قبله درازست و مجاور با دوست
روی در قبله معنی به بیابان نرود
گر بیارند کلید همه درهای بهشت
جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود
❈۳❈
گر سرت مست کند بوی حقیقت روزی
اندرونت به گل و لاله و ریحان نرود
هر که دانست که منزلگه معشوق کجاست
مدعی باشد اگر بر سر پیکان نرود
❈۴❈
صفت عاشق صادق به درستی آنست
که گرش سر برود از سر پیمان نرود
به نصیحتگر دل شیفته میباید گفت
برو ای خواجه که این درد به درمان نرود
❈۵❈
به ملامت نبرند از دل ما صورت عشق
نقش بر سنگ نبشتست به طوفان نرود
عشق را عقل نمیخواست که بیند لیکن
هیچ عیار نباشد که به زندان نرود
❈۶❈
سعدیا گر همه شب شرح غمش خواهی گفت
شب به پایان رود و شرح به پایان نرود
کامنت ها