گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:سروبالایی به صحرا می‌رود رفتنش بین تا چه زیبا می‌رود

❈۱❈
سروبالایی به صحرا می‌رود رفتنش بین تا چه زیبا می‌رود
تا کدامین باغ از او خرمترست کاو به رامش کردن آنجا می‌رود
❈۲❈
می‌رود در راه و در اجزای خاک مرده می‌گوید مسیحا می‌رود
این چنین بیخود نرفتی سنگدل گر بدانستی چه بر ما می‌رود
❈۳❈
اهل دل را گو نگه دارید چشم کان پری پیکر به یغما می‌رود
هر که را در شهر دید از مرد و زن دل ربود اکنون به صحرا می‌رود
❈۴❈
آفتاب و سرو غیرت می‌برند کآفتابی سروبالا می‌رود
باغ را چندان بساط افکنده‌اند کآدمی بر فرش دیبا می‌رود
❈۵❈
عقل را با عشق زور پنجه نیست کار مسکین از مدارا می‌رود
سعدیا دل در سرش کردی و رفت بلکه جانش نیز در پا می‌رود

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۶۷

تصاویر

کامنت ها

سمیرا خدابخش
2018-06-18T20:04:17
چه زیبا توصیف کردهداستانی بود در نرسیدن به معشوق که در وداع آخرین عاشق گفت : میگن عاشق دوست داره با عشقش قدم بزنه و راه بره و دست در دست هم برن،و عاشق چشمهاشو میگیره و میگه..اما من این حسرت و درد رو با خود نگه میدارم..در حالیکه عاشق چشمانش بسته است میگوید سرو بالایی به صحرا می رود..و میگوید انتخاب با خودته میتونی بری میتونی بمونی...و می رود...گفتم اینجا هم بیان کنم..زیبا هست این توصیف...