گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر قامتست آن یا قیامت یا الف یا نیشکر

❈۱❈
آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر قامتست آن یا قیامت یا الف یا نیشکر
هد صبری ما تولی رد عقلی ما ثنا صاد قلبی ما تمشی زاد وجدی ما عبر
❈۲❈
گلبنست آن یا تن نازک نهادش یا حریر آهنست آن یا دل نامهربانش یا حجر
تهت و المطلوب عندی کیف حالی ان نا حرت و المامول نحوی ما احتیالی ان هجر
❈۳❈
باغ فردوسست گلبرگش نخوانم یا بهار جان شیرینست خورشیدش نگویم یا قمر
قل لمن یبغی فرارا منه هل لی سلوه ام علی التقدیر انی ابتغی این المفر
❈۴❈
بر فراز سرو سیمینش چو بخرامد به ناز چشم شورانگیز بین تا نجم بینی بر شجر
یکره المحبوب وصلی انتهی عما نهی یرسم المنظور قتلی ارتضی فیما امر
❈۵❈
کاش اندک مایه نرمی در خطابش دیدمی ور مرا عشقش به سختی کشت سهلست این قدر
قیل لی فی الحب اخطار و تحصیل المنی دوله القی بمن القی بروحی فی الخطر
❈۶❈
گوشه گیر ای یار یا جان در میان آور که عشق تیربارانست یا تسلیم باید یا حذر
فالتنائی غصه ما ذاق الامن صبا و التدانی فرصه ما نال الا من صبر
❈۷❈
دختران طبع را یعنی سخن با این جمال آبرویی نیست پیش آن آن زیبا پسر
لحظک القتال یغوی فی هلاکی لا تدع عطفک المیاس یسعی فی بلائی لا تذر
❈۸❈
آخر ای سرو روان بر ما گذر کن یک زمان آخر ای آرام جان در ما نظر کن یک نظر
یا رخیم الجسم لو لا انت شخصی ما انحنی یا کحیل الطرف لو لا انت دمعی ما انحدر
❈۹❈
دوستی را گفتم اینک عمر شد گفت ای عجب طرفه می‌دارم که بی دلدار چون بردی به سر
بعض خلانی اتانی سائلا عن قصتی قلت لا تسئل صفار الوجه یغنی عن خبر
❈۱۰❈
گفت سعدی صبر کن یا سیم و زر ده یا گریز عشق را یا مال باید یا صبوری یا سفر

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۹۳

تصاویر

کامنت ها

علی اکبر
2013-02-06T16:32:40
برادر گرامیآن اول به معنای دارایی و داشتن چیزیست
علیرضا نخجوانی
2012-11-07T10:37:22
گمان می‌کنم یک "آن" در مصرع پایین اضافی‌ست:"آبرویی نیست پیش آن آن زیبا پسر"
محمد‌حسین ابراهیم‌زاده
2014-03-01T03:36:32
در نسخه ی مکتوب این مصرع این گونه درج شده : آبرویی نیست پیش روی آن زیبا پسر---پاسخ: با تشکر، متن مطابق چاپ و تصحیح فروغی است که در آن «آن آن» آمده.
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
2020-10-07T00:48:03
ــــــعشق را یا مالْ باید یا صبوری یا «سفر».ـ سفر انگار دراین عبارتِ سعدی، بیرون کشیدنِ آهسته آهسته یِ خود است از گودالی که به تعبیری، رویِ آن را با گُلِ سرخ پوشانده بودند و تو بی هوا درآن افتادی، و یا درمانِ آهسته آهسته یِ جایِ نیشِ کژدُمی که تو دستِ خود را به عمد سویِ آن کژ کردی.ـــــــــــــــ در یک غذاخوریِ بینِ راهی نشسته ام. ابرها دارند نم پس می دهند. دارم به خشکیِ درخشنده ی زیر اتوبوس نگاه می کنم...#سعدی#احمد_آذرکمان، چهاردهم مهر 1399
فرخ مردان
2017-06-03T09:16:47
@علیرضا: "آبرویی نیست پبشِ آنِ آن زیبا پسر" یعنی که پیش جمال آن زیبا پسر.اشاره به مصرع اول داره.
۰۰
2018-04-18T00:35:55
سلام اگه میشه معنی ابیات عربی رو بنوسید
۷
2018-04-18T01:44:17
چند بیتش را با گوگل و لغتنامه توانستم که از درستی آنها مطمئن نیستم چون عاشقانه است و سخت مینویسم ولی نه با اطمینان:هد صبری ما تولی رد عقلی ما ثنامنهدم میکند صبرم چون پشت کند و برمیگرداند عقلم را چون برمیگرددصاد قلبی ما تمشی زاد وجدی ما عبرصید میشود قلبم چون بخرامد و زیاد میشود شوققم چون عبور کندتهت و المطلوب عندی کیف حالی ان ناهاج و واجم مطلوبم کنارم است پس چه حالی میشوم پیشم نباشدحرت و المامول نحوی ما احتیالی ان هجرحیرانم و آرزومند چه چاره کنم اگر رفتقل لمن یبغی فرارا منه هل لی سلوهبگو برای کسی که میگوید ازو بگریز آیا برایم تسلی هستام علی التقدیر انی ابتغی این المفرگرفتم به تقدیر بسپارم کجا باقی است برای فراریکره المحبوب وصلی انتهی عما نهیاکراه دارد محبوب از وصال من،تمام میکنم هر چه گفته و نهی کردهیرسم المنظور قتلی ارتضی فیما امرنقشه قتلم را می کشد راضی ام به حکمشقیل لی فی الحب اخطار و تحصیل المنیگفتند به من در عشق چه خطراتی است و یافتن آرزوهایمدوله القی بمن القی بروحی فی الخطربختی است که میرسم به آن وقتی برسم به کسی که جانم را در خطر می اندازد فالتنائی غصه ما ذاق الا من صبابراستی قصه غصه جدایی را درد چشیده میداند فقطو التدانی فرصه ما نال الا من صبرو جور نمیشود فرصت رسیدن مگر با صبر زیاد
۰۰
2018-04-24T09:45:10
مرسی
۷
2018-04-29T18:55:27
لحظک القتال یغوی فی هلاکی لا تدعوسوسه کشتن مرا از خود دور کنعطفک المیاس یسعی فی بلائی لا تذراندام خرامانت میکوشد مرا در بلا اندازد مگذاریا رخیم الجسم لو لا انت شخصی ما انحنیای باریک میان اگر تو نبودی تن من خمیده نمیشدای که چشمان سرمه ای داری اگر تو نبودی اینچنین اشکبار نبودمبعض خلانی اتانی سائلا عن قصتیدوستی پیشم آمد و پرسید چگونه ای؟قلت لا تسئل صفار الوجه یغنی عن خبرگفتم نپرس چهره زردم خبر میدهد از دردم
۷
2018-04-29T19:14:47
یا کحیل الطرف لو لا انت دمعی ما انحدرای که چشمان سرمه ای داری اگر تو نبودی اینچنین اشکبار نبودمعطفک المیاسعطف یعنی چرخش و انحنامیاس=خرامان و چالاکعطفک المیاس:گودی و برجستگی فریبنده بدنفراز و فرود تن معشوق که عاشق را بشوراند
یلدا پاییزِسرد
2023-03-31T12:25:08.176714
خانم تهرانی تمام اعراب هارو اشتباه خوندن...