سعدی:آن کیست که میرود به نخجیر پای دل دوستان به زنجیر
❈۱❈
آن کیست که میرود به نخجیر
پای دل دوستان به زنجیر
همشیره جادوان بابل
همسایه لعبتان کشمیر
❈۲❈
این است بهشت اگر شنیدی
کز دیدن آن جوان شود پیر
از عشق کمان دست و بازوش
افتاده خبر ندارد از تیر
❈۳❈
نقاش که صورتش ببیند
از دست بیفکند تصاویر
ای سخت جفای سست پیوند
رفتی و چنین برفت تقدیر
❈۴❈
کوته نظران ملامت از عشق
بی فایده میکنند و تحذیر
با جان من از جسد برآید
خونی که فروشدهست با شیر
❈۵❈
گر جان طلبد حبیب عشاق
نه منع روا بود نه تأخیر
آن را که مراد دوست باید
گو ترک مراد خویشتن گیر
❈۶❈
سعدی چو اسیر عشق ماندی
تدبیر تو چیست ترک تدبیر
کامنت ها