سعدی:ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر از همه باشد گریز وز تو نباشد گزیر
❈۱❈
ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر
از همه باشد گریز وز تو نباشد گزیر
تا تو مصور شدی در دل یکتای من
جای تصور نماند دیگرم اندر ضمیر
❈۲❈
عیب کنندم که چند در پی خوبان روی
چون نرود بندهوار هر که برندش اسیر
بسته زنجیر زلف زود نیابد خلاص
دیر برآید به جهد هر که فرو شد به قیر
❈۳❈
چون تو بتی بگذرد سروقد سیم ساق
هر که در او ننگرد مرده بود یا ضریر
گر نبرم ناز دوست کیست که مانند اوست
کبر کند بی خلاف هر که بود بینظیر
❈۴❈
قامت زیبای سرو کاین همه وصفش کنند
هست به صورت بلند لیک به معنی قصیر
هر که طلبکار توست روی نتابد ز تیغ
وان که هوادار توست بازنگردد به تیر
❈۵❈
بوسه دهم بندهوار بر قدمت ور سرم
در سر این میرود بی سر و پایی مگیر
سعدی اگر خون و مال صرف شود در وصال
آنت مقامی بزرگ اینت بهایی حقیر
❈۶❈
گر تو ز ما فارغی وز همه کس بی نیاز
ما به تو مستظهریم وز همه عالم فقیر
کامنت ها