گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:هر که هست التفات بر جانش گو مزن لاف مهر جانانش

❈۱❈
هر که هست التفات بر جانش گو مزن لاف مهر جانانش
درد من بر من از طبیب من است از که جویم دوا و درمانش
❈۲❈
آن که سر در کمند وی دارد نتوان رفت جز به فرمانش
چه کند بنده حقیر فقیر که نباشد به امر سلطانش
❈۳❈
ناگزیر است یار عاشق را که ملامت کنند یارانش
وآن که در بحر قلزم است غریق چه تفاوت کند ز بارانش
❈۴❈
گل به غایت رسید بگذارید تا بنالد هزاردستانش
عقل را گر هزار حجت هست عشق دعوی کند به بطلانش
❈۵❈
هر که را نوبتی زدند این تیر در جراحت بماند پیکانش
ناله‌ای می‌کند چو گریه طفل که ندانند درد پنهانش
❈۶❈
سخن عشق زینهار مگوی یا چو گفتی بیار برهانش
نرود هوشمند در آبی تا نبیند نخست پایانش
❈۷❈
سعدیا گر به یک دمت بی دوست هر دو عالم دهند مستانش

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۳۱

تصاویر

کامنت ها

امین کیخا
2014-03-28T20:36:45
فرخ جان با درود به شما البته من از ریزه کاریها ی ادبیات سر در نمی آورم . سپاس از بزرگواری و نرمی گفتارت .
فرخ
2014-03-27T01:59:32
در جواب امین آقا :به قافیه توجه کنید ، پایانش صحیح است :)
شکوه
2013-05-31T23:56:19
درباره نیروی عشق و اینکه عقل و تدبیر در رویارویی آن یاوه و بیهوده و بی اثر است از سعدیشیرین سخن اشعار بسیاری هست ولی بر جسته تر و کامل ترو پرمایه تر به نظر من ماجرای عقل پرسیدم ز عشقگفت معزول است و فرمانیش نیست میباشد که فراتر از یک بیت و یک شعر و بسا دیوانیست خود
امین کیخا
2013-06-01T01:01:39
بیت مانده به اخر پایانش شاید پایابش باشد زیرا پایاب یا گدار جایی از اب است که از ان می شود گذر کرد
امین کیخا
2013-06-01T01:02:44
با اصلاح بالا معنی بیت اینگونه می شود عاقل بی گدار به اب نمی زند