گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:یکی را دست حسرت بر بناگوش یکی با آن که می‌خواهد در آغوش

❈۱❈
یکی را دست حسرت بر بناگوش یکی با آن که می‌خواهد در آغوش
نداند دوش بر دوش حریفان که تنها مانده چون خفت از غمش دوش
❈۲❈
نکوگویان نصیحت می‌کنندم ز من فریاد می‌آید که خاموش
ز بانگ رود و آوای سرودم دگر جای نصیحت نیست در گوش
❈۳❈
مرا گویند چشم از وی بپوشان ورا گو برقعی بر خویشتن پوش
نشانی زان پری تا در خیال است نیاید هرگز این دیوانه با هوش
❈۴❈
نمی‌شاید گرفتن چشمه چشم که دریای درون می‌آورد جوش
بیا تا هر چه هست از دست محبوب بیاشامیم اگر زهر است اگر نوش
❈۵❈
مرا در خاک راه دوست بگذار برو گو دشمن اندر خون من کوش
نه یاری سست پیمان است سعدی که در سختی کند یاری فراموش

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۳۵

تصاویر

کامنت ها

محمود عبادی
2020-12-13T20:30:21
فسوس و صد افسوس تا به حال هیچکس حاشیه ای بر این غزل زیبای شیخ اجل نگذاشته و یا ننگاشته است. توگوئی در این سرزمین رسم بر آنست تا اگر خواننده ای مثل مرحوم شجریان ( که دیروز فوت کرد) ابیاتی ازغزلیات خواجه حافظ ویا شیخ سعدی و یا مولانا را به آواز در نیاود مردم سراغ این بزرگان شعر و ادب پارسی نروند وچون خواننده ای ابیاتی ازغزل های بزرگان را به صورت تصنیف و یا آواز در آورد آنگاه در نهایت بی انصافی فریاد بر میدارند که حتی حافظ مدیون شجریانست و میکویند زیبائی آواز شجریان سبب مقبولیت اشعار حافظ شده است. مراجعه کنید به اظهار لحیه دکتررضائی نام ذیل غزل شماره 412 در سایت تاریخ ما. غزل فوق در نهایت عذوبت وروانی است. لکن من معنی مصرع اول را نمیدانم. ظاهرا دست بربناگوش بردن اصطلاح و نوعی عمل از فرط حسرت در زمان شیخ اجل بوده است . لکن ممنون میشوم اگر دوستان در این زمینه کمک کرده و من را راهنمائی کنند.