گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول

❈۱❈
من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
نه دست با تو درآویختن نه پای گریز نه احتمال فراق و نه اختیار وصول
❈۲❈
کمند عشق نه بس بود زلف مفتولت که روی نیز بکردی ز دوستان مفتول
من آنم ار تو نه آنی که بودی اندر عهد به دوستی که نکردم ز دوستیت عدول
❈۳❈
ملامتت نکنم گر چه بی‌وفا یاری هزار جان عزیزت فدای طبع ملول
مرا گناه خود است ار ملامت تو برم که عشق بار گران بود و من ظلوم جهول
❈۴❈
گر آن چه بر سر من می‌رود ز دست فراق علی التمام فروخوانم الحدیث یطول
ز دست گریه کتابت نمی‌توانم کرد که می‌نویسم و در حال می‌شود مغسول
❈۵❈
من از کجا و نصیحت کنان بیهده گوی حکیم را نرسد کدخدایی بهلول
طریق عشق به گفتن نمی‌توان آموخت مگر کسی که بود در طبیعتش مجبول
❈۶❈
اسیر بند غمت را به لطف خویش بخوان که گر به قهر برانی کجا شود مغلول
نه زور بازوی سعدی که دست قوت شیر سپر بیفکند از تیغ غمزه مسلول

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۵۰

تصاویر

کامنت ها

۷
2015-09-20T20:52:20
من از کجا و نصیحت کنان بیهده گویحکیم را نرسد کدخدایی بهلولبهلول=مرد خنده روگویا بهلول عربی ریشه در پهلوان فارسی دارد.در ترکی بهلوان گویند و نیز کردی
علیرضا
2020-04-21T22:38:37
ناصر جانممنون از پاسخخیلی درگیرش بودمسپاسگزارم
nabavar
2020-04-21T22:59:09
گرامی علیرضاعزیزم درگیر این اشعار نباش در زندگی موارد بسیار مهمتر و جالبتری هست که شعر در مقابلش کم اهمیت است ،آسان بگیر ،تا آسان بگذردگفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش موفق باشیناصر ، نام مستعار : ناباور
ناصر
2020-04-21T16:05:45
گرامی علیرضا هزار جان عزیزت فدای طبع ملولگویا می گوید : هزار جان عزیز فدای طبع سرد و ناسازگار تو.ملول = سرد و بی وفا” ت “ در عزیزت همان ”تو ”ست که به اقتضاء در میان مصرع آمده
علیرضا
2020-04-21T14:05:15
این مصرع یعنی چه؟؟؟لطفا پاسخ بدیدهزار جان عزیزت فدای طبع ملول
م.م.سپهر
2020-12-12T17:22:14
درود بر همه ی خوبانیکی از دوستان نقش دستوری "من" و "را" را در بیت "مرا گناه خود..." پرسیده بودند؛ اگرچه بنده اجتهاد مخصوصی در این زمینه ندارم، ولی به زعم من، "من" مضاف الیه و "را" رای فک اضافه هست. به طوری که اگر به گویش معیار امروز این عبارت را بخوانیم، این گونه خواهد بود: "گناهِ خودِ من..."پاینده باشید
م.م.سپهر
2020-12-12T17:40:09
به راستی که از نظر آقای محمدی، که نظر به این همه خوانش اشعار سعدی طبعا باید با آثار و دوران شاعر انس بیشتری داشته باشند، متعجبم. جناب محمدی، تنگی قافیه و عربی پرانی؟؟ با کدام منطق فکر میکنید سعدی می بایست التزامی به رعایت حال و هنجارهای زبانی هفتصد سال پس از خود داشته بوده باشد؟ استدعا میکنم اگر شده اندکی حتی، دوران و احوال گذشته و روزگار سعدی و حافظ و سبک عراقی را مطالعه بفرمایید که ابهامات برایتان برطرف شود و نام سعدی را به تنگی قافیه و عربی پرانی ملوث نکنید. برخلاف آنچه که از این مختصر پاراگرافی که مینویسم ممکن است برداشت شود، من هیچ تعصبی نسبت به سعدی یا هر شاعر دیگری ندارم و در صورت لزوم لیستی نه کوتاه از نقد های خودم یا خوانده هایم درباره ی سعدی به قلم خواهم داد؛ ولی در این مجال چیزی که برآشفت مرا، اظهار نظر سرسری شما بود. مقایسه ارتباط زبان عربی و آمیختگی واژگانی و دستوری و گستردگی تکلم به آن در خراسان و پارس و عراق عجم و آذربایجان آن روزگار، هیچ با امروز قابل قیاس نیست، هیچ. سعدی نیز مانند هر شاعر بزرگ و استاد مسلم دیگر، کلمات را به همان سادگی و بی تکلفی که میدانیم مشخصه ی سبک اوست همواره بر قلم جاری کرده است. حال اگر مغسول و مسلول و بهلول و حمول و جهول امروز به گوش شما و فارسی زبانان آشنا نیست، نیازی به تر کردن دامن سعدی نیست. مطلب دوم این که با تمام احترام، ناگزیرم عرض کنم که اشعاری را، چه حافظ و چه سعدی، که با خوانش شما شنیده ام، که کم شماره هم نیستند، واقعا ناشایسته و نازیبا و بعضا نادرست خوانده اید و می خوانید. من شما را نمیشناسم، ولی وقتی تا این درجه اعتماد به نفس دارید که اشعار را برای همگان بخوانید و به اشتراک بگذارید، انتظار می رود اقلا از دیگران عامی آشناتر باشید. ولی برعکس، با شنیدن بعضی خوانش هایتان این حس به من کمینه آشنا دست داده که حتی با عروض هم آشنایی کامل ندارید. استدعا میکنم کمی روی فراز و فرود و تکیه های بحور بیشتر تامل کنید. در صورت لزوم از خوانش بزرگان و اهل فن و اصطلاح شعر و ادبیات فارسی هم استفاده کنید. کاش میتوانستم انتقادم را در خلوت و در پرده به گوشتان رسانم، ولی چه کنم که ناگزیرم به سرگشاده نوشتن. العفو عند کرام الناس مقبول
حمیدرضا
2020-12-12T18:37:01
@م.م.سپهر:بابت رهنمودهای جنابعالی سپاسگزارم.در مورد غلط‌خوانیهای من اگر زحمت بکشید و مواردی را از آن نه چندان کم‌شمار نادرست‌خوانیهایی که اشاره فرموده‌اید در حاشیه های اشعار متذکر شوید غیر از آن که فرمایشتان ارزشی بیش از یک کلی گویی بی مدعا خواهد یافت، چراغ راه مخاطبان این خوانش ها خواهید بود که به اشتباه نیفتند. اگر هم ندرتاً مشکل نه از بی سوادی من و از جای دیگری باشد و توضیحی مسئله را حل کند ارائه خواهد شد.
مشتلی
2020-10-28T20:36:04
مرا گناه خود است ...من و را چه نقش دستوری ای دارد؟
حمیدرضا
2017-07-01T18:22:54
شیخ در این غزل یا تحت فشار تنگی قافیه یا سوار بر اسب نشاط عربی‌خوانی و عربی‌پرانی در جایگاه قافیه از کلمات عربی نه چندان پرکاربرد زیاد استفاده کرده.در بیت 3 (کمند عشق نه بس بود زلف مفتولت-که روی نیز بکردی ز دوستان مفتول) می‌گوید برای شکار کردن عاشقان (این اسبهای چموش و وحشی) آیا همان زلف پیچ و تابدار (مفتول) بس نبود که رویت را هم پیچیدی؟بیت 4 (من آنم ار تو نه آنی که بودی اندر عهد-به دوستی که نکردم ز دوستیت عدول): اگر چه تو تغییر کرده‌ای و عوض شده‌ای اما من تغییر نکرده‌ام و همانی هستم که وقت پیمان بستن با تو بودم. قسم به عشق (دوستی) که از عشق (دوستی) عدول و سرپیچی نکردم.بیت 6 (مرا گناه خود است ار ملامت تو برم-که عشق بار گران بود و من ظلوم جهول): «ظلوم جهول» عبارت قرآنی است (آیه یکی به آخر مانده سوره احزاب) یعنی ستمگر نادان. می‌گوید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» یعنی «ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند و[لی] انسان آن را برداشت راستی او ستمگری نادان بود» از این جهت سنگین بودن بار عشق با ظلوم و جهول تناسب دارد اگر متن اینه را بخوانید. از این جهت به این بیت حافظ از لحاظ مضمون نزدیک است اگر چه از نظر واژگان دور:آسمان بار امانت نتوانست کشیدقرعهٔ فال به نام من دیوانه زدنددر این بیت سعدی می‌گوید: این که من به خاطر عشق به تو ملامت شوم تقصیر خودم است چون عشق بار سنگینی بود (که آسمان و زمین و کوهها از برداشتنش سر باز زدند) و من انسان ستمگر نادان آن را به دوش کشیدم.بیت 7: علی‌التمام یعنی به تمامی - الحدیث یطول یعنی قصه طولانی می‌شودبیت 8 (ز دست گریه کتابت نمی‌توانم کرد-که می‌نویسم و در حال می‌شود مغسول): مغسول یعنی شسته‌شده: از دست گریه نمی‌توانم چیزی بنویسم چون تا می‌نویسم با آب چشمم پاک می‌شود (قدیمها احتمالا با قلم و دوات یا همان جوهر و نی خوشنویسی می‌نوشته‌اند که اگر پیش از خشک شدن آب رویش ریخته شود پاک می‌شود).بیت 10: مجبول یعنی ساخته‌شده در فطرت؛ سرشته‌شده.بیت 11: مغلول یعنی به غل و زنجیر کشیده شدهبیت 12: مسلول در اینجا یعنی برکشیده شده و بیرون آمده از غلاف و آماده دریدن (شمشیر) که البته در معنی مشهورش که اینجا به آن معنی نیست به کسی می‌گویند که مبتلا به مرض سل است.
مظفر احمدی
2019-03-01T16:23:09
ممنونم از جناب حمیدرضا محمدیان عزیزواقعا زحمت کشید و خیلی عالی بود تفسیر و صدای زیبایتان