گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:زهی سعادت من که‌م تو آمدی به سلام خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام

❈۱❈
زهی سعادت من که‌م تو آمدی به سلام خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام
قیام خواستمت کرد عقل می‌گوید مکن که شرط ادب نیست پیش سرو قیام
❈۲❈
اگر کساد شکر بایدت دهن بگشای ورت خجالت سرو آرزو کند بخرام
تو آفتاب منیری و دیگران انجم تو روح پاکی و ابنای روزگار اجسام
❈۳❈
اگر تو آدمیی اعتقاد من این است که دیگران همه نقشند بر در حمام
تنک مپوش که اندام‌های سیمینت درون جامه پدید است چون گلاب از جام
❈۴❈
از اتفاق چه خوشتر بود میان دو دوست درون پیرهنی چون دو مغز یک بادام
سماع اهل دل آواز ناله سعدیست چه جای زمزمه عندلیب و سجع حمام
❈۵❈
در این سماع همه ساقیان شاهدروی بر این شراب همه صوفیان دردآشام

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۵۸

تصاویر

کامنت ها

ارشادیفر
2016-05-21T17:38:50
بی شک معشوق زمینی است، نه تنها در این بیت که در سایر ابیات این غزل نیز مخاطب سعدی معشوق زمینی است.
حووا
2014-03-10T23:18:05
این شعر منظور عرفانی داره؟ یا واقعا مخاطبش انسان بوده؟با توجه به این بیت :اگر تو آدمیی اعتقاد من اینستکه دیگران همه نقشند بر در حمام
حمیدرضا
2017-07-14T09:20:06
مصرع اول بیت هشتم در بعضی نسخه‌ها به این شکل آمده:«انیس خاطر سعدی سماع روحانیست»
۷
2017-07-11T03:30:36
اگر کساد شکر بایدت دهن بگشایورت خجالت سرو آرزو کند بخراماگر کسادی شکر را میخواهی دهان شیرینت را بگشایو اگرت آرزوی خجالت سرو خرامان میکندت بخرام..و در ادامه:تو آفتاب منیری و دیگران انجمتو روح پاکی و ابنای روزگار اجسام
۷
2017-07-11T03:43:39
ویرایش: و اگر آرزوی خجالت سرو خرامان میکندت بخرام
بابک چندم
2017-04-01T23:05:56
آه ه ه ،بسیار عالی...شما هم:جهانت به کام و فلک یار بادجهان آفرینت نگاهدار باد
nabavar
2017-03-30T15:59:29
چون در همه ی ابیاتِ دیگر مخاطب معشوق است ، همان که مهناز بانو نوشت مناسب تر است ، زیرا باز ” کنی “ معشوق را مخاطب قرار می دهد :ورت خجالت سرو آرزو ”کنی “ بخرامبا عذر از سعدی
nabavar
2017-03-30T16:56:09
با عرض پوزش ”ور خجالت سرو آرزو کندت بخرام“با سلیقه ی نا ساز من جور نیامد که جمله را چنین می بینم: ور ترا خجالت سرو آرزوست ، بخرام” ت “ >تو را زنده باشید
گمنام-۱
2017-03-30T19:00:25
دوستان سررشته ای چندان در دستور زبان فارسی ندارم،اما مانای " ورت " گمان میبرم " واگر تورا " باشذازینرو باید بگوییم " اگر تورا خجالت سرو آرزوست " یا آرزو بود . با توجه به " حرف نشانه " را " تو " مفعول مستقیم ( راست پذیرنده ، پذیر )است، و کردن را بر نمی تابد وجه مجهول است
nabavar
2017-03-30T20:44:27
ورت به مانای ” اگر تو “ ست ورت خجالت سرو آرزو ”کنی “ بخرامپس با فعل ” کردن “ همخوانی دارد
مهناز ، س
2017-03-30T00:29:43
پوزش می خواهم سعدی جان اگر من جای تو بودم بیت سوم را کمی عوض می کردم : اگر کساد شکر بایدت دهن بگشایورت خجالت سرو آرزو ”کنی “ بخرام یادت گرامی
گمنام-۱
2017-03-30T00:42:08
به گمانم" ورت خجالت سرو آرزو بود بخرام " بوده است . و خداوند آگاهترین است
nabavar
2017-03-30T01:28:54
ولی اصل همان است که در تاریخ ما آمده چه درست چه اشتباه ورت خجالت سرو آرزو کند بخرام
۷
2017-03-30T13:55:15
اگر کساد شکر بایدت دهن بگشایورت خجالت سرو آرزو کند بخرامبه هوش باید بود که ضمیر (ت) در (ورت) به (کند) برمیگردد:ور خجالت سرو آرزو کندت بخرامو این زبان سعدی است
گمنام-۱
2017-03-31T23:37:02
زندگیتان دراز و روزگار بکام
بابک چندم
2017-03-31T22:51:14
بستگی دارد:که تمامی ابیات را از یکدیگر مجزا بدانیم و بخوانیم، و یا برخی را در ادامه ابیات پیشین...در نوع نخست تفسیر و تعبیر شما صحیح است...ولی شیخ در بسیاری از غزلها نوع دیگر را استفاده کرده، یعنی بیتی را در ادامه بیت پیشین آورده...ضمن آنکه در بسیاری از ابیات نیز خود را شیرین سخن، شیرین دهان، شیرین بیان و... خوانده که می توان گمان برد در اینجا نیز در ادامه بیت پیشین خود را منظور می کند...جمع این دو تفسیر می شود یک ایهام، که از رسم بیان او دور نیست...باقی بقایتان یعنی چه؟
گمنام-۱
2017-03-31T01:54:13
فراموش نکنیم " ورت " اگر تو نیست چه ار بود بسیار ساده میتوانست بگوید : ورتو خجالت سرو آرزو کنی بخرام و نیازی به آوردن ضمیر مفعولی " ت " نمی بود گواهی از خود شیخ: غریبی " گرت " دوغ پیش آورددو پیمانه آب است و یک چمچه دوغ
بابک چندم
2017-03-31T07:27:22
وَرَت: ور تو راورت خجالت: ور تو را خجالت-> وگر خجالت تو راورت خجالت (توقف) سرو آرزو کند(توقف) بخرام->و اگر سرو آرزوی خجالت تو را کند آنگاه بخرام
گمنام-۱
2017-03-31T12:23:29
گر یار دهان بگشاید بازار شکر کساد استو چون بخرامد سرو شرمگین!
بابک چندم
2017-03-31T13:11:06
در این بیت سر و کله "یار" از کجا پیدا شد؟؟؟این بیت در ادامه بیت پیشین است و خود را منظور کرده، خود را می گوید:-اگر می خواهی دهانت عاری از شیرینی شود سخن بگوی-> یعنی که ساکت و خاموش باش-وگر می خواهی پیش سرو خجلت زده شوی بخرام یا خود نمایی کن-> یعنی که خودنمایی نکن...
گمنام-۱
2017-03-31T13:43:21
بهتر است از خود شیخ بپرسید که میفرماید ؛ خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام ، تو آفتاب منیریو روح پاک، و بر تراز آدمی ای و " تنک " ( با آوای پیش) مپوش تا کسان گلاب اندامانت در پرند جامه نبینند و بیا تا دومغز یک بادام باشیم و ....... باقی بقایتان
گمنام-۱
2017-03-29T18:32:50
تنک مپوش !!، که اندامهای سیمین اتدرون جامه ، پدید است چون گلاب از جاماز اتفاق چه خوش تر بود ؟ میان دو دوستدرون پیرهنی ، چون دو مغز یک بادام
ابراهیم رمضانلی
2018-03-09T18:26:23
اگر کساد شکر ‌.‌‌...سخنان تو چنان شیرین است که اگر لب باز کنی رونق بازار شکر می شکند پس اگر می خواهی.....قد تو چنان موزن است که اگر بخرامی سرو را خجالت زده می کنی.
فریبا
2018-08-10T12:43:45
ورت خجالت سرو آرزو کنی بخرام...اشتباه نوشته شده.در ضمن معشوق در این شعر زمینی ست چون شاعران قبل از قرن هشت اصلا از عرفان خبر نداشتند و نمیدونستن چی هست اما بعد از اون بخاطر حمله مغولان و کشتن ادبا،شاعران به انزوا کشیده شدن و تصوف و عرفان به روی کار اومد و بعد از قرن 8 و 9 معشوق آسمانی شد