سعدی:دل پیش تو و دیده به جای دگرستم تا خصم نداند که تو را مینگرستم
❈۱❈
دل پیش تو و دیده به جای دگرستم
تا خصم نداند که تو را مینگرستم
روزی به درآیم من از این پرده ناموس
هر جا که بتی چون تو ببینم بپرستم
❈۲❈
المنة لله که دلم صید غمی شد
کز خوردن غمهای پراکنده برستم
آن عهد که گفتی نکنم مهر فراموش
بشکستی و من بر سر پیمان درستم
❈۳❈
تا ذوق درونم خبری میدهد از دوست
از طعنه دشمن به خدا گر خبرستم
میخواستمت پیشکشی لایق خدمت
جان نیک حقیر است ندانم چه فرستم
❈۴❈
چون نیک بدیدم که نداری سر سعدی
بر بخت بخندیدم و بر خود بگرستم
کامنت ها