گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم با وجودش ز من آواز نیاید که منم

❈۱❈
تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم با وجودش ز من آواز نیاید که منم
پیرهن می‌بدرم دم به دم از غایت شوق که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم
❈۲❈
ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی برکنم دیده که من دیده از او برنکنم
خود گرفتم که نگویم که مرا واقعه‌ایست دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم
❈۳❈
در همه شهر فراهم ننشست انجمنی که نه من در غمش افسانه آن انجمنم
برشکست از من و از رنج دلم باک نداشت من نه آنم که توانم که از او برشکنم
❈۴❈
گر همین سوز رود با من مسکین در گور خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم
گر به خون تشنه‌ای اینک من و سر باکی نیست که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم
❈۵❈
مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم
شرط عقل است که مردم بگریزند از تیر من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم
❈۶❈
تا به گفتار درآمد دهن شیرینت بیم آن است که شوری به جهان درفکنم
لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۰۹

تصاویر

کامنت ها

میاحیان
2015-11-13T18:45:24
این شعر آدمی را سوی اندیشه حسین حلاج می برد و فریاد انالحق . که هرچه هست تویی ، محیط تویی و من هیچی در کل وجود تو ای خدای تبارک و تعالی .
۷
2016-07-06T02:37:06
برشکست از من و از رنج دلم باک نداشتمن نه آنم که توانم که از او برشکنممن را کنار زد و از رنج دلم باک نداشت ولی من نمیتوانم از او کناره جویی کنم
۷
2016-07-06T02:40:24
لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجااین قدر بس که رود نام لبت بر دهنمنشدنی است دهانم به لبت برسد به همین راضی ام که نام لبت در دهانم آید
محمد حسین صرامی فَروَشانی
2014-10-17T21:28:43
گر به خون تشنه ای اینک من سر باکی نیستکه به فتراک تو به زان که بود بز بدنمسر به پیش قدمت پیش کش آرم لیکنناز چشمت چه گران سر نبرد از بدنمسالیانسیت که پینداشمت در بر خویشصبح رسوایم امد که همه خویشتنمشور عشقت به فغان گر برسانم بر عرشچه توان گفت که بیراهه نشین راهزنم.دوش با ساقی مجلس سخنی کردم بازآنچنان سوخت مرا تا که دگر من نه منم
محمود عبادی
2020-12-18T14:08:30
آقا یا خانم یاسی اگر انتظار ارید که سعدی مثل شما فمنیست بوده باشد زهی خیال باطل . جرا که در عهد سعدی حتی چنین تفکری وجود نداشته است. مضافا سعدی در مقام اثبات چیزی از طریق مثال زدن است. طبیعی است بین زن ومرد از لحاظ ظاهر و از لحاظ بیولوژیک تفاوت هائی است.
یاسی
2020-06-18T03:18:01
مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزندگر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنماز سعدی بزرگ متعجب هستم که چرا اینقدر زن را کوچک میشمرده ، البته این تنها بیتی نیست که زن را بی ارزش نشان داده . در گلستانش هم فراوان دارد
آراد
2017-03-25T11:46:15
عاشق این بیت از شعرم.آدمو این شعر به ی دنیای دیگه میبره و از خود بیخود میکنه.درود بر سعدی بزرگ.گر همین سوز رود با من مسکین در گورخاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم
جهن یزداد
2021-05-28T05:39:27.4776108
زبان در بند ذهنیت جامعه است نمیتوان گفت  نازنی کردن ۰یا جوانزنی -  ایا   فمنیستها و روشنفکرهای  نمیگویند نامرد  ؟  یا جوانمردی -یا مردانگی ؟  این چیزها چه پیوندی باکوچک شمردن زنان دارد
nabavar
2021-07-24T16:26:54.331875
گرامی جهن یزداد! با شما موافق نیستم، نامرد، مردانگی و جوانمردی در مقوله ی تحقیر زنان نمی گنجد، لغاتی ست ساخته شده در مورد شجاعت و بخشش، ولی زمانی که می گوییم از زن کمتر، تحقیر و توهینی ست به زن و خانواده 
فاطمه زندی
2021-12-09T14:53:52.8478748
درود  حضرت سعدی ،حکیم سخن است..اما در روزگاری که ایشان زندگی می کرده..زن چنین جایگاهی داشته..و به نظرم نمیشود بر او خُرده گرفت...گنجینه ای که به جامعه بشری عرضه داشته را باید دید...  
سفید
2023-02-24T02:21:52.486239
  چه غزل زیبایی...   با وجودش ز من آواز نیاید که منم...