گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم

❈۱❈
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم
❈۲❈
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم
قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم
❈۳❈
خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینم
نم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریم چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی‌بینم
❈۴❈
کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد به امید دمی با دوست وان دم هم نمی‌بینم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۲۶

تصاویر

کامنت ها

دکتر ترابی
2015-07-02T15:02:24
آیا به راستی این غزل سست از سعدی است؟؟خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه!! زبان سعدی است؟در هر نسخه کهنی هم که آمده باشد ، انتساب آن به استاد سخن دشوار است.
حمیدرضا
2015-07-02T12:22:04
درودبه سبب معنای بلندی که در این غزل یافت می شود دور است از اهل معنا که چون آن مرد نحوی واژه ها را کنکاش نمایند. لیکن مواردی ذکر گردیده است از جانب یکی از نازنینان که بنده را ملزم به این کنکاش ساخته است.ابتدا زمان روایی عزل را نگریستن باید."نمی بینم" به یقین دلالت بر حال دارد و زمان غزل روایتی است از حال کنونی شاعر و چه این که "دمم با جان برآید" وضعی است مستمر در زمان حال یعنی شاعر به سبب غمی که در نهان خانه وجود خود داشته و به سبب تنهایی که در حال دارد زحمت بسیاری متحمل می شود تا تنفس نماید. در واقع برای هر نفس جان کندنی لازم. باید این حس را تجربه نمودن تا تصویر سازی درخشان سعدی را در این میانه دیدن. تصور کنین بیمار تنفسی را چگونه با زحمت دم و باز دم دارد برای رهایی از مرگ دردی که بر سینه وارد می گردد و فشاری که گویی سنگی جثیم بر سینه می فشارند. به هر روی به سبب استمرار این وضع در زمان کنون بسیار محتمل می نمایاند که سعدی شیخ شیرین سخن چونین خطای دستوری نداشته باشد که فعل ماضی به کار برد
محمد نخعی
2016-08-03T15:19:26
پیشنهاد میکنم به شنیدن قطعه ی آوازی بی نظیر این غزل زیبا با صدای استاد شجریان و نوای تار استاد علیزاده ، کمانچه استاد کیهان کلهر و تنبک همایون شجریان .. از آلبوم سرود مهر
عباس مشرف رضوی (مژده)
2009-08-22T11:54:26
@علیرضااز لحاظ معنایی البته "برآید" موجه است؛ اما "برآمد" تضمین "م" و "ن" را کامل می کند.
حمیدرضا
2008-12-28T19:03:42
@مژده:اتفاقاً «برآید» به نظر من اینجا مناسبتر است، یک حالت است که می‏گویید، منظورش این بوده:جانم (یک بار) با نفس درآمد و جان دادم چون همنفسی ندارم (نداشتم؟). = نظر شما = برآمداما حالت دیگر این است که می‏گوید:نفس کشیدن من عین جان دادن برایم سخت و جانفرسات (دمم با جان برآید)، چون همنفسی ندارم.شما کدام را می‏پسندید؟
مژده
2008-12-28T16:32:56
بهرحالبرآید مضارع است و با بنددوم مصرع "چونکه...." چندان مناسبتی ندارداما برآمد ماضی است و معنادار است...صرفنظر از تضمین "م" در برآمد.
مژده
2008-12-12T19:33:54
در مورددل بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینمدر نسخه دردست چنین است ولی شایدصورت حاضر (دلی بی غم ... ) درست تر باشد.
مژده
2008-12-12T18:03:46
قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابمبه مدارا می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم(مدارا، درد، درمان)دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینمبه دل بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم(وزن شعر- دل در حالت کلی)دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینمبه دمم با جان برآمد چون که یک همدم نمی‌بینم(تضمین م - دمم ، برآمد، همدم)---پاسخ: از آنجا که مشکل احتمالاً تفاوت نسخه‏هاست، غیر از قناعت و مدارا که پیشنهاد شما را ترجیح دادیم موارد ذکر شده را به صورت نسخه‏ی بدل به متن اضافه کردیم.
علی
2014-03-24T22:44:44
عزیزان ! قرار نیست شما شعر بسرایید که نظر میدهید که چگونه باشد بهتر است ! همان که در نسخ معتبر هست ملاک باشد
امید!
2020-01-03T02:04:02
دوستانی که از انتساب این غزلِ شاهکار به حضرت سعدی، تعجب میکنند، یا عاشق نشده اند یا از عشق درک درستی ندارند!به قول یکی از دوستان حضرت سعدی سختی ها و مشقات راه عشق و عاشقی را درغالبی کاملا دل گدازانه ،سوزناک و گلایه آمیز ، وبه صورت فوق العاده زیبایی در غالب این شعر و علی الخصوص بیت *خوشاو خرما آن دل که هست از عشق بیگانه.....* بیان نموده اند و الحق که چه کسی جز حضرتش اینگونه زیبا و دلنشین میتواند مشقات و سختی های راه عشق را اینگونه واقع گرایانه باز گو کند؟؟ .البته که عشق و عاشقی گوهریست بسیا باارزش و گرانقدر، که هرکس که به آن نائل گشت و به فرجامش رسیدو رساند، شهدی بکام خواهد چشید که شیرینیش جانش را به عرش اعلی خواهد برد، ولیکن از سختی ها و مصائب و مشقات این راه و این گوهر نیز نباید غافل بود!!
میلاد
2019-12-30T07:06:14
قطعه راز_محسن چاوشی_آلبوم قمار باز... تنها کسی که می تواند حق مطلب شعر رو ادا کند.
شهاب
2019-12-24T01:22:08
قطعه راز از محسن چاوشی ..... و دیگر هیچ
محسن
2019-12-28T15:13:14
بسیار عالی است، واقعیت هم همین است که عشق رنج‌آور است و دلی که با عشق بیگانه باشد خوش و خرم است؛ هرچند، رشد انسان در عاشقی است؛ ولی سعدی، زیرکانه و با طعنه، دردسر عشق را گوشزد می‌کند. عجیب است که بعضی متوجه این نکته نشدند و قضاوت کلیشه‌ای کردند!
تنها خراسانی
2020-02-27T06:39:31
هرچه عاشق نیست ستور است.دل عاشق همیشه بیدار است و دیده گهربار!او وپیوسته با محنت قرین است...در این راه گریه یعقوب باید با ناله مجنون،یا دل پردرد باید یا ناله پرخون!عشق مایه اسودگی است هرچند پایه فرسودگی است.پیر هرات خواجه عبدالله انصاری
تنها خراسانی
2020-02-27T06:53:52
شیخ اجل علیه الرحمه بسیار زیباتر فرموده اند:دلم تا عشقباز آمد دراو جز غم نمی بینمدلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینمدمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آیددمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینممرا رازیست اندر دل به خون دیده پروردهولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینمدر بیت بعدی به کنایه و طعن و از باب تاکید می فرمایند:خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانهکه من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینمنم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریم...باری دل بی عشق خرم است وخوش! چون او را معرفت حاصل نشده است .شادی و خرمی کاذب!واما"ا لسان الغیب" این همشهری پر افتخار "شیخ اجل "چگونه به عشاق نگریسته:روی زرد است و آه درد آلودعاشقان را دوای رنجوری
تنها خراسانی
2020-02-27T07:05:14
ای که دایم به خویش مغروریگر تو را عشق نیست معذوریگرد دیوانگان عشق مگردکه به عقل عقیله مشهوریمستی عشق نیست در سر تورو که تو مست آب انگوریروی زرد است و آه دردآلودعاشقان را دوای رنجوریبگذر از نام و ننگ خود حافظساغر می‌طلب که مخموری
سعادت
2019-06-17T21:32:04
انتساب این غزل ضعیف به سعدی بسیار بعید است به ویژه آنجا ک میگوید خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه !چطور میشه این رو پذیرفت ؟ کاملا مشخصه این غزل رو سعدی جان نگفتند بلکه به ایشان منسوب کرده اند .
محمدصدرا
2021-02-08T10:56:21
تنها با شنیدن آهنگ راز چاوشی میتوان به راز این غزل فوقالعاده پی برد.این شعر پر از درد و غم شیرینی است که شما رو به فراز آسمون خواهد برد.پیشنهاد میکنم حتما گوش بدید.
امیر مستلزم
2021-04-06T15:07:21
جناب دکتر ترابی و سعادت سعدی به احتمال زیاد دچار یأس و ناامیدی شده که عشق و عاشقی چه بلاهایی سر او نازل کرده است !من نمی دانم با چه منطقی می فرمایید غزل منتسب به سعدی نیست!هر شاعری معمولا در دوره های زندگی خود دچار انحطاط فکری و عقیدتی شده ... .
فاطم
2017-08-03T14:05:42
درودبه نظر من این غزل فوق العاده است و واقعا در بعضی لحظات بسیار دل نشین است.
نازنین
2017-02-20T22:14:59
کورش یغمایی، آلبوم "سیب نقره ای" ، ترَک "راز دل" ارزش شنیدن داره!
ملیکا رضایی
2021-08-01T19:32:34.2250895
سلام به تمامی دوستان... چرا نباید برای سعدی  باشد؟!تعجب میکنم ...!دلیل ش چیست ! آیا عشق چیز عجیبی ست و اندوهی و ملالی که از عشق بر میآید؟!  سعدی اشعارش عاشقانه است ...عاشقانه ای به یاری ... در هر لحظه زندگی هست که عاشق شده باشی ...در ضمن عشق برای زن و مرد تنها نیست ! حتی میشود که کسی به یاری که هیچ گاه پیش رویش نبوده و تنها در خواب ها میبیند عاشق شود و گاه آدمی در انتظار عشق میماند ولی هرگز آن نمیابد ...اینکه سعدی عاشق که بود نمیدانیم ولی او واقعا عاشق بود و چه زیبا در عشق او سعدی شعر گفت ...  
ملیکا رضایی
2021-08-01T19:33:07.8814706
دلیلی نمیبینم که این شعر از سعدی نباشد لطفا یک دلیل منطقی بیاورید 
ملیکا رضایی
2021-08-01T19:35:21.6946597
اگر کسی میداند بگوید ...خودم که فکر کردم نفهمیدم  ممنون و سپاس
ملیکا رضایی
2021-08-02T00:14:37.952592
بله دقیقا ...اشعار شعرا قدیم و بخصوص سعدی ،بازی بسیار زیبا و پیچیده ای ست و این چون پیچیدگی در میان شاخه های گل است و آدمی را در میان کلماتی که شاید هرروزه شنیده و میبیند و به مار میبرد قرار میدهد ولیکن شیوه شیرینی دارد که گویی ماوراء ست ...و این تنها به خود شاعر باز میگردد ... درمورد جابجا کردن دو مصراع ؛من تا کنون اینگونه با بیت یا شعری نگاه نکرده و این کار را نکرده بودم ولی حال که شما بانو غزل عزیز گفتید ،این کردم و دیدم که درست اش و به راحتی و سریع میتوان درکی درست و معنی درستی از شعر پیدا کرد .سپاس.. 
ملیکا رضایی
2021-08-02T09:19:14.0360829
من هم خدای را سپاس گفته و همچنین خیلی خوشحال شدم که سرزمین مادری من ایران است ...با هزار رنگ و چهار فصل و  ده ها هزار شاعر و فرهیخته و دانشمند...آری سعدی در غزل هاشان کمتر رقیبی دارد ...در هر محتوایی از اشعار شاعری هست که استثنا باشد در غزل عاشقانه الحق سعدی غوغا کرده ... بی شک اشعار ایشان و اشعار مولانا حافظ و فردوسی و بقیه شعرا در صورت ترجمه شدن به زیان های دیگر غوغایی میکند در جهان ؛ولی شوری که به همین زبان شیرین فارسی -پارسی - در آدمی میاندازد با دیگر زبان ها قابل مقایسه نیست ...اگر این افراد خارج از ایران این اشعار ترانه شده را بخوانند و یک بار هم اگر میتوانستند با همین زبان پارسی میخواندند دیگر عاشق این زبان میشدند ... .
ایمان کیانی
2021-09-28T13:48:48.4174392
در بیت پنجم، «است» باید به جای هست باشد. هست و هستن به صرف بودن اشاره می‌کنند و نه به کیفیت بودن. «خوشا آن دل که از عشق بیگانه هست» یک خطای فاحش معنایی است. خوشا و خرما آن دل که است از عشق بیگانه.
ملیکا رضایی
2021-11-27T23:15:50.8852553
این غزل زیبا رو شاگرد استاد شجریان ملیحه مرادی هم خوانده است که البته در آپارات و تلگرام هم میتوانید گوش کنید البته در آپارات به صورت آواز است آهنگش را باید از تلگرام دانلود کنید.
علی a.finance۲۰۲۰@gmail.com
2022-01-12T13:19:59.5282764
با سلام سخن از عشق شد ... به به چه واژه بزرگ و مقدس و قابل احترامی ... همه اساتید واقفند که عشق مجازی مشق شمشیری است برای رسیدن به عشق حقیقی . غم و خسران در این عالم زایده این واژه مقدس است حتی اگر مجازی باشد چون ابزاری است برای درک بهتر عشق حقیق . هرگز غم به سراغ عاشق نمیرود ، آنچه دیگران از عاشق می بینند چیزی غیر از آنست که عاشق می چشد ... مسیر عاشقی مملو از سرخوشی است و هر لحظه تشنه تر از قبل برای رسیدن به معشوق حقیقی ... و تمام اینها به نظر بنده شیرین و بدور از غم خواهد بود اگر به آنچه و یا آنکه عاشقش شده ایم ایمان داشته باشیم ... وقتی عاشق شدی همه می شود او و اوست بجای همه و عاشق غنی ترین است . اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم / اوست گرفته شهر دل من به کجار سفر برم .  التماس دعا
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
2022-02-01T17:51:56.3730909
عجیب است چگونه برخی دوستان با استناد به این مصرع، سخن را از سعدی نمی دانند خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه شاید این دوستان، خوشا و خرما را در حالت دعایی و آرزو خوانده اند اما چنین نیست سعدی می گوید آن دل که از عشق بیگانه است خوش و خرم است به مصرع بعد توجه کنیم که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینم سعدی به درستی می فرماید دلی که عشق در آن نیست خوش و خرم است ولی من از وقتی با عشق آشنا گشتم دلم شاد و خرم نیست مگر جز این است که عشق همراه با غم است غمی که عاشق آن را با هیچ شادی عوض نمی کند   تا خار غم عشقت آویخته در دامن کوته نظری باشد رفتن به گلستان ها   که شنیدی که برانگیخت سمند غم عشق که نه اندر عقبش گرد ندامت برخاست   آب حیات من است خاک سر کوی دوست گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست
خ م
2022-07-06T00:32:04.6772532
پناهی بُرد از دردی به دردی مرد درمان جو جز این هرگز دوایی بهره درمانم نمی‌بینم   مهدی فصیحی رامندی
حیران
2022-11-22T00:31:27.569411
نم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریم چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی‌بینم نم برون دادن: راز برملا شدن.  بسیار بیت زیبایی است.
یوسف شیردلپور
2022-12-27T20:37:15.4194908
براستی که استادسخن واستادشعروغزل عاشقانه است حضرت سعدی دلم تاعشق باز امد در اوجز غم نمی بینم دل بی غم کجاجویم که درعالم نمی بینم مرارازیست اندر دل بخون دییده پرورده ولیکن باکه گویم راز  چون محرم نمی بینم، اجرای این غزل در البوم سرود مهر استاد شجریان آدمی را به اوج لذت معنوی وروحی وآرامش حتی جسمی میرساند زیرا وقتی روح وروان در آرامش باشد جسم نیز....... 💕💕🌷🌷
مهدی عبداللهیان بهابادی
2023-01-28T10:10:41.1186754
عجیبه می بینم عده ای از دوستان از انتساب این شعر به جناب سعدی تعجب می کنن  وقتی سعدی در جائی دیگه میگه : "هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد " پس عجیب نیست اگر بفرماید : " خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه "  
مرتضی یعقوبی
2023-05-13T09:12:59.97907
درود خدمت بزرگواران به عرض دوستان عزیزی که فرموده اند این شعر از شاهکارهای شیخ اجل حضرت سعدی نیست برسانم، شاید مصرع اول که حضرت میفرمایند ((خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه)) کمی خواننده را به شک وا دارد، ولی در مصرع بعدی شیخ اجل مهر تأئیدی بر شاهکار خود میزند، و میفرماید ((که من تا آشنا گشتم دل خرم نمیبینم)). منظورشان این است که زمانی که عاشق واقعی شدم و با آن عشق لایزال آشنا گشتم فهمیدم که هر دلی که با این معشوق آشنا نگردد الحق که خوش و خرم نیست.
حسین برخی
2023-05-13T18:21:41.6751011
حبس ابد خورده رازی در دل آزاد نشود چون محرم نمی‌بینم  بختم گره خورده در تنهایی جفت نشود چون همدم نمی‌بینم  در جست‌وجوی عشق اقلیم ها گشته‌ام عشقی نخواهم یافت چون عشقی در عالم نمی‌بینم برای شادی می خورده‌ام شادی نخواهم یافت چون چیزی جز غم نمی‌بینم  زخم عمیق نشسته در دل بسته نشود این زخم چون مرهم نمی‌بینم