گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:ما در خلوت به روی خلق ببستیم از همه بازآمدیم و با تو نشستیم

❈۱❈
ما در خلوت به روی خلق ببستیم از همه بازآمدیم و با تو نشستیم
هر چه نه پیوند یار بود بریدیم وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم
❈۲❈
مردم هشیار از این معامله دورند شاید اگر عیب ما کنند که مستیم
مالک خود را همیشه غصه گدازد ملک پری پیکری شدیم و برستیم
❈۳❈
شاکر نعمت به هر طریق که بودیم داعی دولت به هر مقام که هستیم
در همه چشمی عزیز و نزد تو خواریم در همه عالم بلند و پیش تو پستیم
❈۴❈
ای بت صاحب دلان مشاهده بنمای تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم
دیده نگه داشتیم تا نرود دل با همه عیاری از کمند نجستیم
❈۵❈
تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز جان گرامی نهاده بر کف دستیم
دوستی آن است سعدیا که بماند عهد وفا هم بر این قرار که بستیم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۳۴

تصاویر

کامنت ها

کسرا
2015-09-03T12:39:24
آواز زیبای این جاودان شعر... در برنامه گلهای جاویدان شماره 131 با صدای استاد قوامی
لولی وش مغموم
2016-05-16T13:34:16
تصنیف بسیار زیبا با سه تار پرویز مشکاتیان بزرگ و محمد موسوی تکرارنشدنی و آواز خسرو ایران استاد شجریان ماندگار.
ساسان
2019-03-09T08:19:29
با دروددر بیت نخست به جای " خلق " ،" غیر " درست است زیرا قرار نیست کسی با خلق (همه ی مردم ) خلوت کند و روال بر این بوده که با برگزیده ای از میان مردم خلوت نماید . به عبارت دیگر ، دیدار با خلق را نمی توان خلوت نامید .
مصطفی
2020-06-11T15:21:27
با درود به دوستان گرامی. بنظر میاد کلمه "خلق" بیشتر افاده معنا می کنه در بیان عشق شاعر و نیز ایجاد تقابل میان خلق از یکسوی و معشوقه اش از دیگر سوی. و البته که قرار نیست شاعربا خلقی خلوت کنه که برعکس بر آن است که تنها با یکی خلوت و کند و به شوقش در به روی خلقی ببندد.
هیچ
2017-11-13T14:11:42
در بیت اول به جای واژه "خلق "واژه "غیر" صحیح استما در خلوت به روی غیر ببستیم...از منظر زیبایی شناسی نیز وزن زیباتری داری
پروانه اسماعیل زاده
2023-08-24T23:19:03.7165068
ما درِ خلوت به روی خلق ببستیم/از همه باز آمدیم و با تو نشستیم هر چه نه پیوند یار بود بریدیم/وآنچه نه پیمان دوست بود شکستیم مردم هشیار از این معامله دورند/شاید اگر عیب ما کنند که مستیم مالک خود را همیشه غصه گدازد/ ملک پری پیکری شدیم و برستیم شاکر نعمت به هر مقام که بودیم/ داعی دولت به هر طریق که هستیم در همه چشمی عزیز و نزد تو خواریم / در همه عالم بلند و پیش تو پستیم ای بت صاحب دلان مشاهده بنمای / تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم دیده نگه داشتیم تا نرود دل / با همه عیاری از کمند نجستیم دوستی آن است سعدیا که بماند / عهد وفا هم بر این قرار که بستیم تصحیح یوسفی