سعدی:بوی گل و بانگ مرغ برخاست هنگام نشاط و روز صحراست
❈۱❈
بوی گل و بانگ مرغ برخاست
هنگام نشاط و روز صحراست
فراش خزان ورق بیفشاند
نقاش صبا چمن بیاراست
❈۲❈
ما را سر باغ و بوستان نیست
هر جا که تویی تفرج آن جاست
گویند نظر به روی خوبان
نهیست نه این نظر که ما راست
❈۳❈
در روی تو سر صنع بی چون
چون آب در آبگینه پیداست
چشم چپ خویشتن برآرم
تا چشم نبیندت به جز راست
❈۴❈
هر آدمیی که مهر مهرت
در وی نگرفت سنگ خاراست
روزی تر و خشک من بسوزد
آتش که به زیر دیگ سوداست
❈۵❈
نالیدن بیحساب سعدی
گویند خلاف رای داناست
از ورطه ما خبر ندارد
آسوده که بر کنار دریاست
کامنت ها