سعدی:حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای یا خون بی دلیست که در بند کشته‌ای
❈۱❈
حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای
یا خون بی دلیست که در بند کشته‌ای
من آدمی به لطف تو دیگر ندیده‌ام
این صورت و صفت که تو داری فرشته‌ای
❈۲❈
وین طرفه‌تر که تا دل من دردمند توست
حاضر نبوده یک دم و غایب نگشته‌ای
در هیچ حلقه نیست که یادت نمی‌رود
در هیچ بقعه نیست که تخمی نکشته‌ای
❈۳❈
ما دفتر از حکایت عشقت نبسته‌ایم
تو سنگدل حکایت ما درنوشته‌ای
زیب و فریب آدمیان را نهایت است
حوری مگر نه از گل آدم سرشته‌ای
❈۴❈
از عنبر و بنفشه تر بر سر آمده‌ست
آن موی مشکبوی که در پای هشته‌ای
من در بیان وصف تو حیران بمانده‌ام
حدیست حسن را و تو از حد گذشته‌ای
❈۵❈
سر می‌نهند پیش خطت عارفان پارس
بیتی مگر ز گفته سعدی نبشته‌ای
فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۹۱
تصاویر
کامنت ها