سعدی:ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته رخساره زمین چو تو خالی نیافته
❈۱❈
ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته
رخساره زمین چو تو خالی نیافته
تابندهتر ز روی تو ماهی ندیده چرخ
خوشتر ز ابروی تو هلالی نیافته
❈۲❈
بر دور عارض تو نظر کرده آفتاب
خود را لطافتی و جمالی نیافته
چرخ مشعبد از رخ تو دلفریبتر
در زیر هفت پرده خیالی نیافته
❈۳❈
خود را به زیر چنگل شاهین عشق تو
عنقای صبر من پر و بالی نیافته
تا کی ز درد عشق تو نالد روان من
روزی به لطف از تو مثالی نیافته
❈۴❈
افتاده در زبان خلایق حدیث من
با تو به یک حدیث مجالی نیافته
زایل شود هر آن چه به کلی کمال یافت
عمرم زوال یافت کمالی نیافته
❈۵❈
گلبرگ عیش من به چه امید بشکفد
از بوستان وصل شمالی نیافته
سعدی هزار جامه به روزی قبا کند
یک مهربانی از تو به سالی نیافته
کامنت ها