گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

❈۱❈
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
❈۲❈
بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
دل خویش را بگفتم چو تو دوست می‌گرفتم نه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی
❈۳❈
تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی
چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی
❈۴❈
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم دگری نمی‌شناسم تو ببر که آشنایی
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی
❈۵❈
تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبان بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی
در چشم بامدادان به بهشت برگشودن نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۰۵

تصاویر

کامنت ها

ناشناس
2015-09-22T00:50:15
خبرت خرابتر کرد جراحت جداییچو خیال آب روشن که به تشنگان نماییخیال آب روشن=سراب
ناشناس
2015-11-11T00:35:17
آیا در بیت آخر «پر گشادن» و «پر گشودن» صحیح نیست؟
پویان
2015-11-11T01:41:36
با سلامناشناس گرامیچنانچه معنی بیت آخر را به طور صحیح در نظر بیاورید، متوجه خواهید شد که واژگان «پر گشادن» یا «پر گشودن» نمی توانند درست باشند. زیرا مرجع این واژگان «در ِ چشم» است و چشم نیز طبیعتاً نمی تواند پرواز کند! لذا همان واژه «بر گشودن» به معنی «باز کردن» صحیح است.البته بنده این طور فهم کردم، تا نظر سایر دوستان چه باشد.
حسن
2014-11-16T18:59:59
با سلام به دوستداران سعدییه سوال در مورد این غزل زیبا مدتهاست که در ذهن منه. در مصرع "تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبان" با توجه به اینکه ریشه تامل از امل و آروز کردن میاد معنی بیت به زیبایی بیان میشه ولی اگر معنی تامل آروز کردن هست چرا در زبان فارسی امروزی ما این کلمه رو به این معنی نداریم و به معنی اندیشیدن و تفکر کردن اون رو به کار می بریم؟؟
مامد
2016-07-05T20:54:24
بر پایه‌ی تصحیح فروغی، کلمه‌ی آخر بیت دوم به جای «بیابی» باید «بیایی» نوشته شود. هرچند که به قرینه‌ی معنایی مصرع اول هم این نکته برمی‌آید. «چه ازین به ارمغانی که تو خویشتن بیایی؟»
علیرضا فرزانه
2016-08-04T18:53:40
با توجه به قافیه ی شعر، بنظر می آید در بیت دوم، بجای بیابی باید بیایی صحیح باشد و نیز با توجه به معنی شعر، چه ارمغانی از این بهتر که خودت بیایی.
داود
2016-12-01T08:51:10
"چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابی"انتهای مصرع دوم بیت دوم دچار اشتباه تایپی شده و به جای "بیایی"، "بیابی" تایپ شده است. با توجه با قافیه، "بیابی" اشتباه است
وحید
2016-12-30T01:17:28
برای من جالب بود دیدن نظراتی که هر کدام بنا به سلیقه خود پیشنهاد تغییر در شعر سعدی را می‌دهند با این ترجیع بند که «اینطوری صحیح‌تر نیست؟»دوستان عزیز من! «صحیح» همان است که سعدی فرموده. من و شما نمی‌توانیم شعر سعدی را از آنی که هست «صحیح‌تر» کنیم!تصحیح اشعاری که در این سایت محترم می‌خوانید آن است که نسخه تایپی سایت را با نسخه چاپی کتابی که در دست دارید تطبیق بدهید و اختلافی پیدا کنید نه اینکه فی‌المثل معنی «تامل» را ندانید و بگویید لابد «تحمل» بوده!
روفیا
2016-02-11T19:29:03
حسن گرامیدرودتامل به معنای نیک نگریستن است. که از ملزومات اندیشیدن است.ولی در زبان عربی هنگامی که ریشه فعلی وارد بابی می شود ( مثل امل در باب تفعل که میشود تامل ) ضرورتا همان معنای سابق خویش را حفظ نمی کند.گاهی حتی از نظر معنایی باژگون میشود.
ملیحه
2016-02-10T14:24:36
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی......دو حروف از خ و دو حروف از ج.سعدی در دنیای ادبیات بی نظیر است.
امیر
2016-05-30T10:13:17
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستیچه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابی (تاریخ ما)این خود یافتن، راه به معنای درون می‌بره و رنگ و بوی عرفانی میده به منظور آقا، در حالیکه "تو خویشتن بیایی" که صحیحه، همون درمان درد فراق و انتظاره. همون "به وصال مرهمی نِهْ" و همون "بیمارِ فراق بِهْ نگردد ... تا بو نکند بِهِ زنخدان" و ... می‌بینید چطور معنا دچار کژتابی میشه با یه نقطه کم گذاشتن؟!
مجتبی
2016-05-16T22:52:23
بیت ماقبل آخر را گمان کنم استاد شجریان به شکل زیر خوانده است:تو که گفته ای تحمل نکنم جفای خوبان الخ.البته بعیداست درنسخه ها چنین باشد.
مریم
2016-05-02T23:40:31
همون تامل نکنی صحیح به نظر میرسه و منظور آرزو کردنه
omid
2012-09-17T19:56:10
با تشکر از سایت تاریخ ما جمال خوبان دلپذیر است و ذکر" تحمل کردن" آن ضروری نیست.بیت به صورت زیر درست تر به نظر میرسد :ای که گفته ای تحمل نکنی جفای خوبان
ناشناس
2012-10-30T03:10:33
سلام....در خیال با صدای استاد شجریان....
بیات
2010-06-29T16:09:11
به نظر میرسد در بیت دوم همین مصراع درست باشدچه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابی---پاسخ: با تشکر، با نسخهٔ چاپی به تصحیح شادروان فروغی تطبیق داده شد، فرمایش شما صحیح است. ضبط قدیمی را بازگرداندیم.
مهران
2010-03-29T17:35:39
سلام مصرع دوم بیت دوم:چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابیصورت صحیح بیت این است:به ازین چه ارمغانی که تو خویشتن بیایی......بیت ششم مصرع دوم:تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشاهیبه نظر میرسد که صورت صحیح این است:تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی---پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما تصحیح شد.
انجو
2011-01-11T15:43:34
سلامبیت ما قبل آخر« تو که گفته ای تحمل نکنم جمال خوبان ...»صحیح تر نیست؟---پاسخ: خیرممنون
دکتر ترابی
2014-06-08T05:08:27
مصرع دوم از دومین بیت، به از این ، چه ارمغانی که تو خویشتن بیایی و دومین مصرع از بیت سوم : همه عمر در خیالی و ندانمت کجایی نیز دیده شده است.
بلبل شیراز
2014-07-27T08:02:33
در آخر بیت دوم قافیه و معنی حکم می​کند که «بیایی» درست باشد نه «بیابی» و باید حرف ب به ی تبدیل شود.دوستانی که در مورد «توکه گفته​ای تأمل نکنم جمال خوبان» فرموده​اند که باید تحمل یا جفا باشد، معنی بیت به همین صورت نوشته شده یعنی با «تأمل کردن در جمال خوب‌رویان» صحیح است و با بیت قبل از آن که نصیحت نپذیرفتن از فقیه پارسا را مطرح می​کند مطابقت دارد.
پوریا
2013-06-19T19:38:35
«در چشم بامدادان به بهشت برگشادن» صحیح‌تر نیست؟
فرزانه
2013-05-27T11:51:00
سایت زیبایی دارید. این شعر با صدای استاد شجریان لطفی صد برابر داره. خدا قوت
نادر
2019-04-08T21:32:55
بکنی با ضمه خواندن درابن شعر و دوره سعدی جالب نبست به نظر بکنی با مسله مناسب تر است
محسن
2021-01-22T05:31:51
سعدی عقیده و رفتار فقها را عمیقا درک کرده؛ چون می‌داند دیدن زیبایی‌ها چه لذتی دارد و می‌فهمد که جمود فکری فقیهانه چیست؛ تمام مفاهیم این غزل شاهکاره!
علی علیزاده
2021-03-31T09:04:37
با سلام و عرض ادبدر سایت زیر کوشش نموده ام معنایی ساده از این غزل سعدی بیان کنم.پیوند به وبگاه بیرونی/
عزیزی
2021-02-28T13:31:56
بیت اول خبرت خرابتر کرد جراحت جداییچو خیال آب روشن که به تشنگان نماییآغاز این غزل 10 بیتی خیلی جالبه ، با اینکه خط روایی در کل غزل رعایت شده اما سعدی در بیت اول از اول ماجرا شروع به روایت نمیکنه بلکه از میانه ی ماجرا شروع به روایت میکنه و ما متوجه میشیم که حتما قبلا آشنایی و عشق صورت گرفته که حالا به هجر و دوری مبتلا شده ، جالب اینجاست که در ابیات سوم به بعد وارد یه «فلاشبک» میشه و کل ماجرا رو روایت میکنه ، همین نکات باعث میشه که بیت اول با نوعی «تعلیق» آغاز بشه و مخاطب سعی میکنه با خواندن بقیه ابیات معمای این ماجرا رو کشف کنه ، از نظر کمپوزیسیون میشه گفت سعدی در بیت اول ترکیب واژگانی های جدیدی هم ساخته و به کار برده:« جراحت جدایی»«آب روشن »چرا سعدی گفته جراحت جدایی ؟چرا نگفته مثلا داغ جدایی؟ّچه لزومی داشته بگه آب روشن؟آیا همون واژه «آب» به تنهایی کافی نبود؟از نظر روانشناسی و بلاغت حتما سعدی دلیل قانع کننده ای برای به کارگیری این واژگان داشته و همچنین سعی در نوآوری و خلاقیت داشته همچنین بنظر میاد به ندرت در اشعار سعدی از این واژگان استفاده شده ، در ضمن در مصرع اول حرف اصلی گفته شده و مصرع دوم چیزی نداره که به مصرع اول اضافه کنه فقط تکرار همون حرف در قالب یه تشبیه هست ، سعدی چون با فن «خطابه» هم آشنا بوده خوب میدانسته که برای تفهیم هر نکته ای حتما مثالی هم براش زده بشه و یا دو سه بار تکرار بشه ، ما در ابیات بعدی نمونه هایی از این تکرار رو میبینیم وزن عروضی و زحافات مربوطه ی این غزل بشرح زیر هست: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتنبحر رمل مثمن مشکولجالبه که میبینیم حافظ هم از «تیغ جدایی» استفاده کرده در یکی از مثنوی هاش (الا ای آهوی وحشی کجایی)چنان بیرحم زد تیغ جداییکه گویی خود نبوده ست آشناییبیت دوم:تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیاییبیت دوم بشدت به بیت اول وابسته و مربوط هست ، صحبت با یار غایب ، انگار که اون جلوی شما نشسته ، اما در بیت هفتم متوجه میشیم که سعدی این حرفها رو با خودش و «نسیم صبح» میگه به این امید که نسیم صبح این حرفها رو به یار غایب برساند ، در واقع نوعی تکنیک «سیال ذهن» در این بیت و بیت 7 میبینیم ، این شگرد در ساختار و کمپوزیسیون غزل باعث میشه وقتی دوبار پشت سر هم غزل رو بخوانیم دو برداشت متفاوت از غزل داشته باشیم ، بار اول که غزل رو بخوانیم فکر میکنیم بیت دوم نوعی اندرز و نصیحت هست به یار غایب ، اما وقتی برای بار دوم غزل را بخوانیم علاوه بر نصیحت و اندرز متوجه تکنیک سیال ذهن هم میشیم ، در اشعار سعدی این تکنیک های ساختاری و کمپوزیسیون بسیار وجود داره در بیت دوم ما شاهد قاعده ی «تکرار واژه ها» هستیم ، دو بار «ارمغانی» تکرار میشه ، تقابل تصویری و مفهومی «ارمغان» و «خویشتن» هم خیلی زیباستبیت سوم :بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی شب و روز در خیالی و ندانمت کجاییتکنیک «فلاشبک» در بیت های سوم و چهارم و پنجم وجود داره که خط روایی غزل رو.تکمیل میکنه ، تازه ما متوجه میشیم که یار غایب آمده و سعدی عاشقش شده و دل بهش داده اما یار رفته و سعدی دچار غم شده و شب و روز در فکر و خیالش هست و هیچ آدرس و نشانی هم ازش نداره ، واژه «بشدی» در اشعار سعدی به ندرت به کار رفته ، همچنین حافظ هم از این واژه استفاده کرده در غزل 178 بیت آخر:به تماشاگه زلفش دل حافظ روزیشد که بازآید و جاوید گرفتار بمانداز نظر ریتم و موسیقی در این بیت چیدمان واژه ها و مصوت ها به گونه ایست که انگار هر مصرع به دو نیم مصرع تبدیل شده ، به هجا ها و افاعیل دقت بفرمایید ، «ببردی ، سپردی ، خیالی ، کجایی»بیت چهارم :دل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفاییدر بیت چهارم که ادامه فلاشبک هست و به بیت سوم ارتباط اصلی رو داره سعدی از عقل و منطق خودش میگه که همون لحظه که داشتم عاشقت میشدم میدانستم نباید توقع وفا از تو داشته باشم ، اینکه مصرع اول بیت چهارم به دو نیم مصرع تبدیل شده زیباست ، مثل بیت قبلی ، از نظر روانشناسی میبینیم که سعدی در سراسر غزل روانکاوی و مکاشفه هم داره ، شاید شهود نداشته باشه اما مکاشفه داره ، آنالیز داره ، روانکاوی داره ، سعدی از اون شاعر هاست که مرتبا مخاطب رو در آلترناتیو های واقعی و قابل لمس قرار میده تا با شعر همذات پنداری کنه ، سعدی کمتر از حافظ سراغ صناعات ادبی رفت اما یقینا بیشتر از حافظ سراغ تقابل تصویر سازی ها رفت ، از نظر کمپوزیسیون سعدی «ساختارگرا» بود ، اما حافظ «ساختار شکن» و «ساختارگریز» ، سعدی ساختار شعری گذشتگان رو در پیش گرفت و به غنا رساند حتی خلاقیتها و نوآوری های سعدی باعث ساختار گریزی و ساختار شکنی نشد ، اما حافظ ساختار شعری گذشتگان رو تقریبا به کناری نهاد و ساختار شعری و سبک شعری خودش رو بنا گذاشت ،حافظ هم چون سعدی به «بیوفایی» اشاره های زیادی در اشعارش داشته ، مثلا در غزل 492 گفته:عروس جهان گر چه در حد حسن استز حد می برد شیوه بی وفاییو یا در غزل 101 سروده:مگر که لاله بدانست بی وفایی دهرکه تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهادو در غزل 241 :نمی خورید زمانی غم وفادارانز بی وفایی دور زمانه یاد آریدبیت پنجم :تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفاییبیت پنجم نه تنها آخرین مرحله ی این فلاشبک هست بلکه آخرین پیام شعر هم محسوب میشه ، انگار این بیت میتونست در آخر غزل بیاد ، انگار از بیت ششم ببعد دیگه هیچ ماجرای نگفته ای در غزل باقی نمانده و فقط پردازش این پنج بیت هست ، در بیت پنجم سعدی مراحل سیر و سلوک عاشقانه خودش رو تشریح میکنه ، که حتی اگه معشوق بیوفایی کنه عاشق باید ثابت قدم باشه و همچنان عاشق باقی بماند ، جالب اینجاست حافظ هم دقیقا همین گونه فکر میکرده ، که بعدا به نمونه اشعار حافظ میرسیم ، در بیت پنجم از قاعده ی «تکرار» استفاده شده ، سه بار واژه ی «جفا» تکرار شده ، دقیقا از همان فن خطابه استفاده کرده و سعی در تفهیم بهتر «جفا» داشته ،از نظر علم «هرمنوتیک» سعدی اهل «تحربه گرایی» بود ، از نظر روانشناسی و روانکاوی سعدی اهل «رفتارگرایی» هم بود ، سوژه های شعری رو در موقعیتی رئالیته قرار میداد ، سوررئالیسم سعدی هیچگاه به اندازه سوررئالیسم حافظ نیست ، حافظ خیلی سعی داشت به سوژه هاش و واژه هاش معنا ببخشه ، اما سعدی این کار رو نکرد بلکه کارکرد اصلی و متعارف واژه ها رو قبول داشت و به همان شکل به کار برد ، از اشعار سعدی پیداست که اهل هیجان بوده پس در اشعارش هیجان نمایی و اکسپرسیونیسم همیشه وجود داره ، سعدی خیلی بیشتر از حافظ به وحدت های سه گانه در نویسندگی اعتقاد داشت (وحدت موضوع ، وحدت مکان ، وحدت زمان) تکنیکهای زیبایی شناسی سعدی دقیقا همان تکنیکهای قرون گذشته در ایران و بغداد و روم و شام بود ، اما تکنیکهای زیبایی شناسی حافظ تا حدی حاصل نوآوریهای خودش بود ، شاید اگه جای سعدی و حافظ رو با هم جابجا میشد سبک شعری متفاوتی پیدا میکردن ،حافظ در غزل 251 در مورد جفا مثل سعدی فکر کرده و سروده:وفا خواهی جفاکش باش حافظفان الربح و الخسران فی التجرهمچنین حافظ در غزل 276 سروده:باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدشبر جفای خار هجران صبر بلبل بایدشو در غزل 187 سروده:عتاب یار پری چهره عاشقانه بکشکه یک کرشمه تلافی صد جفا بکندبیت ششم : چه کنند اگر تحمل نکنند زیر دستان تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشاییجالبه که حافظ هم در غزل 399 چقدر لطیف و با کرشمه از واژه «ستم» استفاده میکنه:به زلف گوی که آیین دلبری بگذاربه غمزه گوی که قلب ستمگری بشکنسعدی و حافظ هر دو اعتقاد داشتند باید در مقابل یار تحمل داشت ، به غزل 83 حافظ توجه بفرمایید انگار از روی همین غزل 505 سعدی نوشته شده ، دم از تحمل زده ، غزل 83 حافظ⬇️گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفت برق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوخت جور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفت در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار هر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفت عشقبازی را تحمل باید ای دل پای دار گر ملالی بود بود و گر خطایی رفت رفت گر دلی از غمزه دلدار باری برد برد ور میان جان و جانان ماجرایی رفت رفت از سخن چینان ملالت‌ها پدید آمد ولی گر میان همنشینان ناسزایی رفت رفت عیب حافظ گو مکن واعظ که رفت از خانقاه پای آزادی چه بندی گر به جایی رفت رفتغزل 83 حافظ⬆️حافظ در غزل 123 همچون سعدی از معشوق بعنوان پادشاه یاد میکنه در چند غزل:از عدالت نبود دور گرش پرسد حالپادشاهی که به همسایه گدایی داردو یا در غزل 292 میگه: به عاشقان نظری کن به شکر این نعمتکه من غلام مطیعم تو پادشاه مطاعالبته با این تفاوت که حافظ اگه گفته پادشاه منظورش شاه شجاع بوده که همیشه برای شاه شجاع شعر عاشقانه می سرود و به زلف و رخ زیبا و خال هندوی شاه شجاع اشاره میکرد (شاه شجاع و شاه یحیی و شاه منصور و ظاهرا همه ی خاندان آل مظفر یک خال سیاه در صورت داشتند که حافظ بهش خال هندو میگفت و در وصف زیباییش مشعر میسرود). اما سعدی اگه در این بیت میگه «پادشاه» از سر تعارف و احترام گفته و واقعا مقام طرف پادشاهی نبوده ، در بیت ششم شعر از فلاشبک خارج شده و به زمان حال برگشته ،بیت هفتم : سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم دگری نمی شناسم تو ببر که آشناییحافظ هم در غزل 5 میگه:کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیزباشد که بازبینیم دیدار آشنا راهمچنین حافظ در خیلی غزلیاتش مثل سعدی نسیم و صبا رو آشنا میدانسته ، در بیت هفتم زنجیره سیال ذهن تکمیل میشه ، سعدی در شش بیت بالا هر سخنی داشته به نسیم صبح گفته که به سوی یار ببره ، در این بیت دو بار از «تو» استفاده شده ، در مصرع اول خطاب به یار غایب هست ، اما در مصرع دوم خطاب به نسیم ، و حافظ هم بجای نسیم صبح اغلب با «صبا» حرف میزد که حرفهاشو به کوی یار ببره ،تا اینجا دیدیم که این نوع تکنیک سیال ذهن مورد استفاده هر دو شاعر (سعدی و حافظ) بوده ، برش زمانی و حرکت در زمان قبل از سعدی کمتر مورد استفاده شاعران بود ، ظاهرا این تکنیک از خلاقیت های سعدی هست که حافظ هم ازش استفاده کرده، اما حافظ به این تکنیک عناصر دیگه ای هم اضافه کرد از جمله تکنیک «چند تصویری» در شعر بصورت موازی و یا پشت سر هم ، خلق «اپیزود های» روایی در بطن غزل ، و غیره که قبلا مفصل در موردش گفتگو داشتیمبیت هشتم : من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت برو ای فقیه و با ما مفروش پارساییحافظ هم با نصیحتگران میانه خوبی نداشته و همیشه ملامتشان میکرده که دست از نصیحت بردارند ، در غزل 113 میگه:برو معالجه خود کن ای نصیحتگوشراب و شاهد شیرین که را زیانی دادبیتهای 6 و 7 و 8 و 9 10 همچون سکانس های فیلمهای کیارستمی است ، هر سکانس مستقل هست اما این سکانس های مستقل همچون پازلی معمای فیلم رو حل میکنند و بدون هم فیلم ناقص میشه ، این ابیات مهمترین دیدگاهها و طرز فکر سعدی و نحوه رفتار و تعاملش رو با زندگی به ما معرفی میکنه ، در این بیت سعدی نشان میده که او هم با زاهد های ریاکار مخالف هست ، زاهدهایی که فقط بلدند نصیحت کنند ، نمونه این بیت رو در غزل 523 سعدی هم میبینیم:⬇️سعدی غزل 523همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستی.....برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما راتو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستیو صدها مورد از حافظ دیدیم که اینگونه همچون سعدی زاهد های ریاکار رو مورد انتقاد قرار دادههمچنین از نظر علوم اجتماعی و نشانه شناسی بیت های 8 و 9 مطالعات خوبی رو در اختیار ما قرار میده که در قرن هفتم چه تقابلی بین مردم و اندیشمندان با زاهد های ریاکار بوده ، که میبینیم بعدا در قرن هشتم هم توسط حافظ این تقابل و انتقاد صورت میگیرهبیت نهم : تو که گفته ای تامل نکنم جمال خوبان بکنی اگر چو سعدی نظری بیازماییحافظ هم در قصیده 3 از واژه «جمال» استفاده کرده اما برای یک شخصیت واقعی «شاه ابو اسحاق» ، اگر سعدی معشوقی خیالی را سروده حافظ اغلب برای اشخاص واقعی سروده و از خیالپردازی تا حد زیادی پرهیز داشته:جمال چهرهٔ اسلام شیخ ابو اسحاقکه ملک در قدمش زیب بوستان گیرددر بیت نهم ظاهرا «تو» خطاب به شخص سومی هست ، اولی که یار غایب بود ، دومی نسیم صبح بود و سومی احتمالا همون نصیحت گران یا همون زاهد های ریاکار هستند ، سعدی بهشون میگه درسته که گفتید و عهد کردید به این زیبارویان توجه نکنید ، اما اگه درنگی اونا رو ببینید گرفتارش میشید و بهش توجه دائمی خواهید داشت ،همچنین میبینید که سعدی در بیت نهم به روانکاوی و آنالیز اطرافیان پرداخته و به مکاشفه دست زده ، بالا عرض کردم شهودی وجود نداره فقط مکاشفه و آنالیز هست ، و از نظر کاراکتریزاسیون و شخصیت پردازی هم ویژگی های روحی و روانی کاراکتر های غزل بخوبی پردازش شده ، کاراکترهایی چون : « یار غایب بعنوان دلبر ، خودش بعنوان عاشق ، زاهد ریاکار بعنوان افراد جامعه که فقط بلدند دیگران رو نصیحت کنند ، و واقعا بسختی میشه گفت آیا اینجا میتونیم «نسیم صبح» رو کاراکتر بدانیم یا خیر؟ تقریبا لب مرز هست این نکته ، باید فرهنگ عامه و نوع گفتگوی عامه مردم در قرن هفتم رو بررسی کنیم ،تقابل واژه های «نکنم» و «بکنی» چه خودنمایی زیبا و بلیغانه ای داره در این بیتبیت دهم : در چشم بامدادان به بهشت بر گشودن نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشاییحافظ در غزل 29 در بیان ارزش دوست میگه:گر خمر بهشت است بریزید که بی دوستهر شربت عذبم که دهی عین عذاب استچه تقابل زیبایی بین واژه های «بهشت» و «دوست»چقدر حافظ شبیه سعدی فکر کرده همچنین حافظ در غزل 66 سروده:در آن زمین که نسیمی وزد ز طره دوستچه جای دم زدن نافه های تاتاریستسعدی با انتخاب این بیت برای پایان شعر نشان داد که مسیر تفکر رو برای مخاطبش باز میگذاره ، مثل فیلم های کیارستمی که پایانی فلسفی و تفکر آمیز دارند ، پایانی باز دارند سعدی از زیباترین تصویر ذهنی بشر میگه از «بهشت» که اول صبح بهشت رو ببینی ، چقدر زیباست این فضای بهشت ، اما به زیبایی لحظه ای نیست که چشمانت به سوی دیدار یار باز بشه ،در بیت دهم تقابل واژه های «برگشودن» و «برگشایی» در پایان هر دو مصراع چه زیباست حافظ هم بار ها در اشعارش اینچنین تعبیر و تفکری داشته و براش شعر سرودهمیشه گفت در غزل 505 سعدی واژه های پیشرو « جفا» و «تحمل» هستند و همچنین هسته شعر و نقطه طلایی شعر در سرتاسر شعر گسترده اس ، و نمیشه یک بیت رو به بقیه ابیات ترجیح داد در نگاه کلی «تیپیکال» غزل عاشقانه اس ، اما وقتی بیشتر دقت کنیم میبینیم چندین لایه بر روی هم قرار گرفتههمچنین در شعر 505 سعدی نقطه آغازین و پایانی شعر دیده میشه اما در غزل 314 حافظ آغاز و پایانی نمیشه برای شعر ترسیم کرد ، رئالیسم شعر آنچنان قدرتمند هست که مخاطب در تمام آلترناتیو های شعر قرار میگیره، در این غزل سعدی یک الگوی کهن از عشق و جفای خوبرویان و صبر عاشق ارائه میده اما آنالیز رفتار و تجربه گرایی و روانکاوی های نوینی در شعر ارائه میده که انصافا اون دوران آوانگارد محسوب میشده ، بازیهای زبانی و بازیهای ساختاری نوین داره ، و تکنیک های زیبایی شناسی نوینی هم داره ، یک دکوراتیو دلفریب و خیال انگیز ،
سعید
2020-07-11T23:51:49
در بیت اول جایی دیدم : خبرت فراختر کرد جراحت جدایی،خرابتر کردن جراحت به نظر درست نباشه، با پوزش از اساتید بزرگوار،
ایرانی
2020-05-17T00:39:34
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحتبرو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی.
پدرام
2020-06-09T22:59:12
خبرت خرابتر کرد جراحت جداییچو خیال آب روشن که به تشنگان نماییبه چنین اشعاری شعر خالص یا Pure Poetry گفته می شود. به تعبیر بهتر شعر نابشعر ناب شعری است که با عمق جان قابل فهمیدن و درک کردن است، اما قابل ترجمه و بیان نیست.خبرت خرابتر کرد جراحت جداییفقط بایدش شنیدآزرم بردلذت جستمعنی نمی توان کردچو خیال آب روشندر تعریفش جز گفتن شعر ناب هیچ نمی گنجدآب برای تشنگی است. رفع عطشدر عطش باشی. بجای قطره ای آب، خیال آب صاف، روشن و گوارا به تشنه عرضه داشتن.غزلیات سعدی، نمونه های بارزی از شعر ناب اند.
۸
2020-06-09T23:54:08
وشکر ناب ، قند فارسی:بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردیشب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
عرفان ابراهیم زاده
2020-10-18T03:38:38
سلامبیت ما قبل آخر با توجه به تصویر مرتبط تاریخ ما و همچنین معنای بیت، « تو که گفته ای تحمل نکنم جمال خوبان …» صحیح است.
کوه کن
2017-09-30T13:23:47
منظور سعدی از بیت تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبانبکنی اگر چو سعدی نظری بیازماییکاملا روشن است . سعدی به آن دسته از افرادی که دیدن جمال خوبرویان را موجب سستی ایمان می دانند می گوید که ندیده قضاوت نکنید . اگر ببینید آنوقت نظرتان عوض می شود . سعدی جمال خوبرویان را آیه ای از آیات الهی می داند . خوبرویان در نظر هر کسی جلوه ای دارد . در نظر مولانا ، شمس تبریزی در نظر مجنون ، لیلا ، و ........ تأمل نکردن در اینجا به معنی ندیده قضاوت کردن است . سعدی در مورد خوبرویان ابیات زیادی دارد . مثل : من اگر نظر حرام است بسی گناه دارمچه کنم نمی‌توانم که نظر نگاه دارم و..که نه روی خوب دیدن گنه است پیش سعدیتو گمان نیک بردی که من این گناه دارمحافظ می فرماید :بر تو گر جلوه کند شاهد ما ای زاهداز خدا جز می و معشوق تمنا نکنییعنی ندیده قضاوت نکن .... موفق باشید
کوه کن
2017-09-30T13:45:40
چهار حرف "ج" و "چ" و "ح" و "خ" را سعدی به زیبایی هر چه تمامتر در یک بیت جمع کرده ...... حضرت سعدی علاوه بر اشراف و استیلا به ظرایف شعری ، صنایع ادبی را هم به خوبی در آن بیت لحاظ نموده و این صنعتگری نه تنها موجب تنزل ارزش شعر نشده بلکه بر غنای شنیداری شعر و غنای مفهومی آن افزوده است . استاد سعدی اسطوره ای تکرار نشدنی در فرهنگ و ادب مایه فخر و مباهات است
کوه کن
2017-09-30T13:54:44
سعدی در بیت اول چهار حرف "ج" و "چ" و "ح" و "خ" را به عنوان یک صنعت شعری به زیبایی جا داده است . این صنعتگری نه تنها موجب تنزل ارزش و غنای شعر نشده بلکه موجب افزایش غنای شنیداری و غنای مفهومی آن نیز شده است . کار سعدی در این بیت نشان از اشراف گسترده و تسلط بی نظیر سعدی بر مفهوم سازی هنری مقوله های ادبی ، عرفانی و اجتماعی است .باید گفت : سعدی اسطوره ای تکرار نشدنی
اسماعیل اسدی ده میراحمدی
2017-09-18T15:32:07
سلام دوستانبیایی و تامل صحیح هستن اگه نیک به معنای بیت و منظور حضرت سعدی بنگرید متوجه میشویدو به نظرم با تندی استاد شجریان رو نقد کردن درست نیست ایشان خسرو اواز ایران هستن و بر کسی خدماتشان ب فرهنگ و ادب این مرز و بوم پوشیده نیست،کما اانکه تو کنسرتشون ب نظر بنده هم میگن تحمل ک ب احتمال زیاد اشتباهزبانی بود یعنی تو کنسرت زنده اومد دیگه نمیشد تصحیحش کنه و یه جایی دیگه تو یکی از کنسرت هاشون این بیت رو هم اشتباه خوندن ولی چون تو اون موقع جا برا تکرارش بود تصحیحش کرد ایشون گفتن،نه مرا طاقت قربت نه تورا خاطر غربت دل نهادم ب صبوری ک جز این چاره ندانم ولی بلافاصله تصحیح کرد ب این صورت، نه مرا طاقت غربت نه تورا خاطر قربت.....پس یادمون باشه استا کارشناس شعر نباشن از یک کارشناس هم کمتر نیست،یادمون باشه خیلی از نسخ این بیت حافظ رو اینجوری مینوشتن ولی استاد با فهم بالاشون تصحیح کرد،بیت حافظ؛کشتی نشستگانیم ای باد شرطه برخیز.....ولی استاد گفتن ک کشتی نشسته گان صحیحه چون کشتی شکسته شده باد موافق و مخالف براش فرقی نداره بلکه کشتی نشسته باد موافق میتونه از نشستن در گل نجاتش بدهبا سپاس از شما و ارزوی طول عمر برای حضرت استاد 
جلیل
2017-07-24T18:17:31
این غزل رو خسرو آواز ایران استاد شجریان بسیار زیبا خوانده. در ضمن محض اطلاع اون دوستمون که گفته استاد تو آلبومشون به جای تامل کلمه تحمل رو استفاده کردند درست نیست. من بارها گوش داده ام‌ خیلی واضح تامل رو بکار میبرند که صحیح هم است. سایتتون هم عالیه دمتون گرم
فرشید
2017-07-31T01:39:39
من نظرات را خوندم. همچنان میگم که بیت دوم اشتباه نوشته شده با توجه به قافیه بقیه ی ابیات "بیایی" درسته . نه "بیابی" چون آخر همه ی واژه ها "ایی" داره و این جوری معنی درست تری هم داره. چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
مرضیه
2017-11-02T23:34:05
سلام،این غزل با صدای زیبای ایرج بسطامی شنیدنی است:)
جمشید پیمان
2017-11-04T10:17:45
تو که رازِ گل شناسی«جمشید پیمان»سفرت دراز گشت و دل من شده هوائیمن و رسم با تو بودن، تو و شیوه ی جدائیمن و شَروه های هجران،به خزانِ بی تو ماندنسرِ آن مگر نداری، که به باغ پر گشائیشده کار باغ داران، به عزای گل نشستنتو که رازِ گل شناسی،به چمن چرا نیائی؟ز بهار مانده نقشی، به خیالِ زخمیِ منهمه باغ شد خزانی، چه خزانِ بی حیائینفَس ام گرفته اینجا، ز حضور زشتِ زاغانوَ ملول گشته جانم، ز چنین عَفِن هوائیپُرم از امیدِ خامی،که ببینم اَت دوبارهشده ای نهان به کنجی،نکند تو هم خدائی؟!سفرت دراز گشت و، خبری نیامد از تودلِ نازکِ غمینم،شکنی اگر نیائی.
۷
2017-10-22T01:37:27
پیوند به وبگاه بیرونی شجریان-مجید درخشانی ... در خیال
روح الله
2017-03-04T01:11:48
مثل همیشه شاهکار !
۷
2017-01-23T03:40:25
تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبانبکنی اگر چو سعدی نظری بیازماییتأمل=لختی درنگ و نگریستناز بیت آغازین این غزل شاعر آرزوی دیدن یار را دارد و نه تحمل کردن جور و ستم او را.هر چند که این جدایی و ندیدن روی یار را ستم میداند.از بس او را در خیال میگذراند و نمی آید به سراب مانند میکند:خبرت خرابتر کرد جراحت جداییچو خیال آب روشن که به تشنگان نماییو در بیتهای بعد از غم همراه شوق میگوید و خداخدا میکند برای یک دم هم که شده سرابش به آب تبدیل شود:تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستیچه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابیبشدی و دل ببردی و به دست غم سپردیشب و روز در خیالی و ندانمت کجاییدر بیت: تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبانبکنی اگر چو سعدی نظری بیازماییباز هم از یک دم درنگ و دیدن روی زیبای یار و نظر باختن میگوید و البته در پاسخ خرده گیران و نه تحمل ستم و سپس در بیت پایانی بهشت با آنهمه آب و تابش را در برابر دیدن یک نظر روی یار هیچ هیچ می انگارد.در چشم بامدادان به بهشت برگشودننه چنان لطیف باشد که به دوست برگشاییاستاد شجریان پیش از خواندن بد نیست با اهلش مشورت کند.وقتی احمد شاملو با آن همه یال و کوپال پر از اشتباه است بر استاد شجریان نمیشود چندان خرده گرفت.
علی رضا صادقی
2017-05-28T02:42:42
یکی از ویژگی های شعر سعدی تکرارهای پنهانی است که در شعرش دارد مثلا بیت 5 که در آن سه بار کلمه "جفا" تکرار شده بدون ای که به چشم بیاید. یا کلمه "بکنند" و "نکنند" و "بکنی" در بیت بعدی که یک کلمه به سه بار با اندکی تغییر تکرار شده است.
کیومرث محمدی
2018-12-15T17:49:39
اجرای خصوصی استاد در"مانتز" به نام "نسیم صبح" می باشد
احسان
2018-04-20T11:10:02
تو را به خدا به سعدی رحم کنیم. نگوییم استاد، اسطوره. سعدی نیازی به این القاب ندارد، استاد و اسطوره مال آدم‌های بی‌مقدار امروزی و دور و بری‌هایشان است که با کنار هم چیدن این القاب خودشیرینی کنند و ... ارزش استاد و اسطوره را خودمان با کاربرد نابجا و مبتذل این کلمات پایین آورده‌ایم، به سعدی رحم کنیم دیگر. سعدی، سعدی است. من تا به حال نشنیده‌ام کسی به شکسپیر یا ویلیام بلیک در انگلیسی "استاد" بچسباند!
محمد
2018-02-24T00:44:28
آقا یا خانم تاریخ مالطفا مصراع دوم بیت دوم را از "بیابی" به "بیایی" اصلاح فرمایید, نه با قافیه سازگاری دارد و نه معنی قابل فهمی را می رساند
Raのℳan.k
2018-02-26T13:26:41
فکر میکنم مصراع دوم بیت دوم صحیح نوشته شده با توجه به اینکه مصراع قبلی (فِرستی) استفاده شده مصراع دوم (بیابی )معنی صحیح تری داره .. به این صورت که یافتن بهتر از اینه که واست فرستاده بشه ...
مراد
2018-08-09T16:17:55
با سلام. بنظرم بیت دوم به شکل زیر درست باشد:به جای کلمه آری داری یا بیاری جایگزین شود.تو چه ارمغانی داری که به دوستان فرستی چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایییا تو چه ارمغان بیاری که به دوستان فرستی چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی
ملیکا رضایی
2021-11-24T13:14:59.6070048
...در بهشت تنهایی سخت تر از کویر است... #دکتر علی شریعتی# . .    این حرف دکتر شریعتی بسیار شبیه به بیت آخر این غزل سعدی ست :  «در چشم بامدادان به بهشت برگشودن نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی» . و همین هست ...کویر که پر از تشنگی ست و پر از سوختگی و پر از تنهایی ... توصیف زیبایی کویر با همین خیرگی چشمگیرش در آسمان‌های شبش کافی ست و حتی در کتاب آخرین انار دنیا نوشته بختیار علی رمان نویس خوش قلم کرد عراق یا کتاب هبوط در کویر دکتر علی شریعتی هم به چشم میخورد ... ؛با همه سختی ها در کویر تنها بودن بسیار راحت تر و تحملش آسان تر بنماید اگر در بهشت تنها باشی ...به راستی پس از مردن و آغاز حیات در آن دنیا و اگر به حق بهشتی در انتظار بود هر روزه زندگی را در خوشی تکراری ست ؟!یا هر لحظه بی رنج زیستن زندگی ست ؟! اما چه چیزی اینجا تمایز میدارد کویر را با بهشت را ؟! آیا خوشی پیوسته و دوری از رنج و درد ؟!؟       و کدام یک زیباتر است ؟... . مانند یک رویاست ... بخوابی و بیدار شوی ولی دوست داری کجا باشی؟کرا بینی ؟ بهشت باشی و خوشی و شادی بینی ویا یار بینی ؟!       عاشق جز دیدار یار چه خواهد خواستن ؟!؟   هیچ چیز گواراتر از دیدار یار نباشد ... . نمیدانم ولی تشبیه زیبایی بود که سعدی از بیان عشق عمیقش به کار برده است ... شاید هم به حق عشق خدای را در شعر خود غرق کرده است ...به حق نمیتوان بین این دو یکی را انتخاب نمود ؛ تنها میتوان خواند و غرق شد ... انعکاس بیت آخر با صدای شجریان واقعا طنین انداز ست و دل را هر دم به لرز می‌اندازد ... صدایش حتی اگر به یاد آوری باز هم آن اثر را دارد... سعدی و شجریان بی نهایت آدم را به شور و فریاد وا می‌دارند ...زبان آدمی قفل میشود که چه از توصیف کمالات بگوید که هر چه بگوید یکی باقی میماند... . درودتان ... .
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
2022-03-16T21:59:08.7623128
یکی از اجراهای خصوصی که لینک دادید این اجراست محمدرضا شجریان » اجراهای خصوصی » حریم یار – اجرای خصوصی شجریان، بهاری، کسایی و فرهنگفر وقتی روی این کلیک میشه اجرای خصوصی روز وصل باز میشه که دو پست قبل از اون گذاشتید   ضمنا اجرای خصوصی حریم یار در شوشتری توسط استاد شجریان، لطفی، عندلیبی و اعیان 1990 در آمریکا اجرا شده و این هم لینکش   https://khosousi.com/harime-yar-shajarian-lotfi-andalibi-ayan/