گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی پیوند روح کردی پیغام دوست دادی

❈۱❈
ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی پیوند روح کردی پیغام دوست دادی
بر بوستان گذشتی یا در بهشت بودی شاد آمدی و خرم فرخنده بخت بادی
❈۲❈
تا من در این سرایم این در ندیده بودم کامروز پیش چشمم در بوستان گشادی
چون گل روند و آیند این دلبران و خوبان تو در برابر من چون سرو بایستادی
❈۳❈
ایدون که می‌نماید در روزگار حسنت بس فتنه‌ها بزاید تو فتنه از که زادی
اول چراغ بودی آهسته شمع گشتی آسان فراگرفتم در خرمن اوفتادی
❈۴❈
خواهم که بامدادی بیرون روی به صحرا تا بوستان بریزد گل‌های بامدادی
یاری که با قرینی الفت گرفته باشد هر وقت یادش آید تو دم به دم به یادی
❈۵❈
گر در غمت بمیرم شادی به روزگارت پیوسته نیکوان را غم خورده‌اند و شادی
جایی که داغ گیرد دردش دوا پذیرد آن است داغ سعدی کاول نظر نهادی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۳۳

تصاویر

کامنت ها

سمراد
2015-08-27T08:36:04
وزن این سرودهتَن تَن تَنا تَنا تَن تَن تَن تَنا تَنا تَن - - ن- ن- - - - ن- ن- -
مهسا
2015-07-18T00:55:48
وزن مستفعلن فعولن هم درسته
۷
2016-07-04T19:58:10
اول چراغ بودی آهسته شمع گشتیآسان فراگرفتم در خرمن اوفتادیاول چراغ بودی=در آغاز نور کم سو و ضعیفی بودی آهسته شمع گشتی=آرام و آهسته پرسو و قوی شدیآسان فرا گرفتم=ساده انگاری کردم=جدی نگرفتم در خرمن اوفتادی=در خرمن(هستی و جان) من افتادی و آن را به آتش کشیدی
۷
2016-07-04T20:05:26
عطار:عشق آمد و آتشی به دل در زد تا دل به گزاف لاف دلبر زدآسوده بدم نشسته در کنجی کامد غم عشق و حلقه بر در زدشاخ طربم ز بیخ و بن برکند هر چیز که داشتم به هم بر زدطاوس رخش چو کرد یک جلوه عقلم چو مگس دو دست بر سر زدابوسعید ابوالخیر:عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوستتا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوستاجزای وجودم همگی دوست گرفتنامیست ز من بر من و باقی همه اوست
علی
2016-07-05T12:29:30
ممنون از دوستان.حالا که فهمیدم چقدر ساده بود معنیش
reza
2016-07-04T21:58:38
نالیدن عاشقان دلسوزناپخته مجاز می‌شماردعیبش مکنید هوشمندانگر سوخته خرمنی بزاردخاری چه بود به پای مشتاق؟تیغیش بران که سر نخاردحاجت به در کسیست ما راکاو حاجت کس نمی‌گزاردگویند برو ز پیش جورشمن می‌روم او نمی‌گذاردمن خود نه به اختیار خویشمگر دست ز دامنم بدارد
گلستانی
2014-06-07T21:29:15
این شعر در برنامه گل های تازه شماره 10 در مخالف سه گاه با نوای ساز استاد فرهنگ شریف و استاد اسدالله ملک با صدای اکبر گلپایگانی اجرا شده است.همه دوستان صاحبدل را به شنیدن آن دعوت می کنم.پیوند به وبگاه بیرونی
بهنام
2014-07-09T14:40:37
چرا وزن این شعر مسفعلن فعولن مستفعلن فعولن نمیشه?
۷
2017-02-07T23:52:20
اول چراغ بودی آهسته شمع گشتیآسان فراگرفتم در خرمن اوفتادیچراغ در اینجا چراغ پیه سوز که در برابر شمع نور آن ناچیز است.شمع برکردی چراغت باز نامد در نظرگل فرادست آمدت مهر از گیا برداشتی
فرخ مردان
2017-06-14T05:56:55
فرا گرفتن= احاطه کردن، محاصره کردن
iran Kolivand
2023-05-18T10:34:59.8413564
شاید در بیت اول مکاشفه ای برای سعدی رخ داده که ای باد تو نشانه ای از خدایی و پیغام او را برای ما رساندی که پیغام او عظمت و حکمت خداست البته این نظر منه