سعدی:مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی که روی چون قمر از دوستان بپوشیدی
❈۱❈
مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی
که روی چون قمر از دوستان بپوشیدی
من از جفای زمان بلبلا نخفتم دوش
تو را چه بود که تا صبح میخروشیدی
❈۲❈
قضا به ناله مظلوم و لابه محروم
دگر نمیشود ای نفس بس که کوشیدی
کنون حلاوت پیوند را بدانی قدر
که شربت غم هجران تلخ نوشیدی
❈۳❈
به مقتضای زمان اقتصار کن سعدی
که آن چه غایت جهد تو بود کوشیدی
کامنت ها