گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:ای کآب زندگانی من در دهان توست تیر هلاک ظاهر من در کمان توست

❈۱❈
ای کآب زندگانی من در دهان توست تیر هلاک ظاهر من در کمان توست
گر برقعی فرونگذاری بدین جمال در شهر هر که کشته شود در ضمان توست
❈۲❈
تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب کاین مدح آفتاب نه تعظیم شان توست
گر یک نظر به گوشهٔ چشم ارادتی با ما کنی و گر نکنی حکم از آن توست
❈۳❈
هر روز خلق را سر یاری و صاحبیست ما را همین سر است که بر آستان توست
بسیار دیده‌ایم درختان میوه‌دار زین به ندیده‌ایم که در بوستان توست
❈۴❈
گر دست دوستان نرسد باغ را چه جرم منعی که می‌رود گنه از باغبان توست
بسیار در دل آمد از اندیشه‌ها و رفت نقشی که آن نمی‌رود از دل نشان توست
❈۵❈
با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی ای دوست همچنان دل من مهربان توست
سعدی به قدر خویش تمنای وصل کن سیمرغ ما چه لایق زاغ آشیان توست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۶

تصاویر

کامنت ها

شایق
2015-08-31T12:10:53
با سلام ( گر دست دوستان نرسد باغ را چه جرم منعی که میرود گنه از باغبان توست ) اگر مردم به عشق خدا نمی رسند و نمی توانند از لذتهای عاشقی استفاده کنند بخاطر معشوق نیست که او در اوج کمال و زیبایی است و این بوستان میوه های عالی و خوشمزه فراوان دارد اما باغبان مانع دسترسی همه افراد به این باغ است این باغبان کیست ؟ شیطان و نفس اماره . شیطان در همان روز ازل به خدا قسم خورد که همه بندگان او را در ذنیا فریب می دهد الا بندگان مخلص خدا را که امکان تسلط به این بندگان را نداردولی اکثریت را می تواند فریب بدهد با ثروت با فقر با شهوت با غرور و خود خواهی و .... همه اینها مانع رسیدن به ان باغ است بنابراین هم تلاش ما نیاز است تا از این قیود دنیوی برهیم و هم لطف خداوند باید شامل حالمان شود که اگر چنین شود رستگار خواهیم بود
ایزدجو
2015-08-31T23:39:06
به در اینجا صفت تفصیلی یا عالی ست صفت برتر هم گفته میشودو معنی بهتر میدهد به مقتضای شعر ، ت و ر حذف شده
منوچهر
2015-11-06T23:21:50
شاید بجای برقعی - برقعت باشد که هم معنی و هم وزن را اسان تر میکند گر برقعت فرو نگذاری بدین جمال
امین کیخا
2013-05-19T14:11:19
به پهلوی هلاک را هولک می گفته اند و هلاک از هولک است
امین کیخا
2013-05-19T14:10:15
کاب همان که اب است سر هم نوشته شده است اما کاب به معنی استخوان قاب است و فارسی است و عربی کعب هم از ان است و دلیل ان این است که در انگلیسی به مکعب کردن اعدادcubeمی گویند که همان کاب است
رضا سعدی
2013-10-12T12:28:47
بسیار دیده‌ایم درختان میوه دارزین به ندیده‌ایم که در بوستان توست1.درختان میوه‌‌‌‌دار بسیاری دیده‌ایم اما هیچکدام از میوه حسن تو که در بوستان جمالت حاصل آمده بهتر نبوده است2. درختان میوه دار بسیاری دیده ایم، اما در هیچ کدام این میوه «به» را که بر صورت توست ندیده ایم
محمود پگاه
2020-11-18T21:34:12
لطفا بیت دوم را معنی کنید
nabavar
2020-11-19T02:35:08
گرامی محمود گر برقعی فرونگذاری بدین جمالدر شهر هر که کشته شود در ضمان توستبرقع = روبندهفرو گداردن برقع به صورت = درین جا، پوشیدن صورت با روبنده می گوید: گر روی خود را در حجاب نیاوری و نپوسانی مسئول تمام از دست رفتگانی هستی که با دیدن روی تو هلاک خواهند شدغلوّ در وصف جمال معشوق است
nabavar
2020-11-19T02:37:32
پوزشاز خطای قلمفروگذاردننپوشانی
فاطمه زندی
2022-09-05T22:43:33.9149725
وزن: مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلات (بحر مضارع مثمّن اخرب مکفوف مقصور) بیت اول  ای کآب زندگانی من در دهان توست تیر هلاک ظاهر من در کمان توست ١. آب زندگانی: - > ٥٣/٣.استعاره ی مصرّحه:کمان ( ابرو) / ایهام: تیر هلاک ظاهر من ١- تیر آشکار نابودی من ٢- تیر هلاک شدن ظاهری من ( اگر در راه تو هلاک شوم، این هلاک فنای ظاهری است). معنی بیت اول : ای کسی که آب حیات من از دهان تو حاصل می شود و دهان تو چشمه ی آب حیات است، آنچه مرا آشکارا از پای درمی آورد، تیر نگاه و غمزه ای است که از کمان تو به سوی من رها می گردد.  بیت دوم  گر برقعی فرونگذاری بدین جمال در شهر هر که کشته شود در ضمان توست ٢.برقع: روی بند و نقاب زنان/ ضمان: کفالت، برعهده گرفتن.  معنی بیت دوم  : اگر بر روی جمال خویش پرده ای نکشی و آن را آشکارا در معرض تماشای جمال پرستان قراردهی، آنان چون تاب دیدن زیبایی ات را ندارند، هلاک خواهند شد و خون آنان به گردن توست. بیت سوم  تشبیه روی تو نکنم من به آفتاب کاین مدح آفتاب نه تعظیم شان توست ٣. تعظیم: بزرگ داشتن و بزرگ گردانیدن/ شان: شأن، مقام و منزلت.  تشبیه مضمر و تفضیلی: تشبیه معشوق به آفتاب و برتری او به آن.  معنی بیت سوم : من چهره ی تابانت را به آفتاب مانند نمی کنم؛ زیرا در این صورت به جای ستودن رخسار تو مقام آفتاب را بالا برده ام.  بیت چهارم  گر یک نظر به گوشهٔ چشم ارادتی با ما کنی و گر نکنی حکم از آن توست ٤. نظرکردن: توجّه و عنایت کردن/ ارادت: دوستی از روی اخلاص و توجّه خاص.  معنی بیت چهارم : اگر به گوشه ی چشم دوستی و مهربانی نظری بر ما بیفکنی، یا از این کار خودداری نمایی، فرقی نمی کند؛ آنچه تو خواهی نیکوست و ما را اختیاری نیست.  بیت پنجم هر روز خلق را سر یاری و صاحبیست ما را همین سر است که بر آستان توست ٥. صاحب: دمساز و همنشین.  کنایه: سر چیزی یا کاری داشتن (قصد و توجّه به امری داشتن) / جناس تام: بین دو ((سر)) / مجاز: سر به علاقه ی محلیّت (اندیشه) / ایهام: سر (دوم) ١- در معنی عضو بدن ٢- اندیشه.  معنی بیت پنجم : مردم هر روز سری با یاری و مصاحب دیگری دارند؛ امّا ما تنها سری داریم که آن را بر درگاه تو نهاده ایم.  بیت ششم بسیار دیده‌ایم درختان میوه‌دار زین به ندیده‌ایم که در بوستان توست ٦- استعاره ی مصرّحه: بوستان (وجود عشق) / ایهام تناسب: بین ((به)) در معنای غیر منظورش با ((درختان میوه دار)) / ایهام ترادف: بین ((دار)) در ((میوه دار)) در معنای ((درخت)) یا ((درختان)).  معنی بیت ششم : تاکنون درختان میوه دار بسیاری دیده ایم؛ امّا از این گونه که در بوستان تو یافت می شود ندیده ایم.  بیت هفتم  گر دست دوستان نرسد باغ را چه جرم منعی که می‌رود گنه از باغبان توست ٧. جناس زاید: دست، دوست/ تناسب: باغ، باغبان/ استعاره ی مصرّحه: باغ(معشوق) باغبان(نگهبان معشوق).  معنی بیت هفتم : اگر دست دوستان به باغ و بوستان تو نرسد، تو گناهی نداری؛ زیرا باغبان تو مانع دست یابی دوستان به بوستان توست.  بیت هشتم  بسیار در دل آمد از اندیشه‌ها و رفت نقشی که آن نمی‌رود از دل نشان توست تضاد: آمد، رفت/ جناس اشتقاق: رفت، می رود.  معنی بیت هشتم : چه بسیار اندیشه هایی که به دل خطور کردو سپس محو گردید؛ امّا نقشی که هرگز از لوح دل زدوده نمی شود، نشان توست که بر دل نهاده شده است.  بیت نهم  با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی ای دوست همچنان دل من مهربان توست ٩.مهربان: عاشق و محبّت.(لغت نامه)  تضاد: دشمنی، دوست.  معنی: ای دوست، اگر هزار بار با من دشمنی ورزی، دل من هنوز هم دوستدارو عاشق تو خواهد بود.  بیت دهم  سعدی به قدر خویش تمنای وصل کن سیمرغ ما چه لایق زاغ آشیان توست ١٠. سیمرغ: - > ١/٤ / زاغ آشیان: اسم مرکّب، آشیان زاغ.  تضادّ معنوی و تناسب لفظی : سیمرغ، زاغ/ استعاره ی مصرّحه: سیمرغ (عشق) و زاغ آشیان (دل تنگ و سیاه).  معنی: ای سعدی، به اندازه ی توان و امکان خویش وصل را آرزو کن؛ زیرا آشیان تو که درخور زاغ است، حضور سیمرغ عشق ما را بر نمی تابد. با تشکر از دوست خوبم سرکار خانم پروین اختیار زاده منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
2023-08-16T07:59:40.0808527
خوانش آقای قاسمی ایراد بیشتر دارد در بیت دوم شأت نصحیح است نه شان. هر دو کلمه عربی هستند شأن یعنی جایگاه و مقام و منزلت اما شان به معنی دشمن و بدخواه است در بیت 5 هر روز خلق را سر یاری و صاحبیست یاء در یاری یاء نکره است اما آن را مصدر خوانده اند و البته موراد دیگر
حمیدرضا
2023-08-16T09:53:49.7834301
با درود، هر دو ایرادتان به نظر من وارد نیست. مورد اول «شان» بی‌توجه به معنی به لحاظ جایگاه قافیه قطعاً نمی‌تواند شأن باشد و خوانده شود. اما شان با همین تلفظ در ادب فارسی متداول است و کلمه‌ای مأخوذ از شأن عربی شمرده می‌شود. اینجا را ببینید. مورد دوم را من گوش کردم، به وضوح و با تأکید یای نکره می‌خوانند، نمی‌دانم چطور شما مصدری می‌شنویدش.