گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری از آن به قوت بازوی خویش مغروری

❈۱❈
تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری از آن به قوت بازوی خویش مغروری
گر آن که خرمن من سوخت با تو پردازد میسرت نشود عاشقی و مستوری
❈۲❈
بهشت روی من آن لعبت پری رخسار که در بهشت نباشد به لطف او حوری
به گریه گفتمش ای سرو قد سیم اندام اگر چه سرو نباشد بر او گل سوری
❈۳❈
درشتخویی و بدعهدی از تو نپسندند که خوب منظری و دلفریب منظوری
تو در میان خلایق به چشم اهل نظر چنان که در شب تاریک پاره نوری
❈۴❈
اگر به حسن تو باشد طبیب در آفاق کس از خدای نخواهد شفای رنجوری
ز کبر و ناز چنان می‌کنی به مردم چشم که بی شراب گمان می‌برد که مخموری
❈۵❈
من از تو دست نخواهم به بی‌وفایی داشت تو هر گناه که خواهی بکن که مغفوری
ز چند گونه سخن رفت و در میان آمد حدیث عاشقی و مفلسی و مهجوری
❈۶❈
به خنده گفت که سعدی سخن دراز مکن میان تهی و فراوان سخن چو طنبوری
چو سایه هیچ کس است آدمی که هیچش نیست مرا از این چه که چون آفتاب مشهوری

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۷۳

تصاویر

کامنت ها

فرخ مردان
2017-06-15T17:58:11
مطابق کلیات فروغی/هوشنگ رهنما :1-در بیت نهم: ..تو هر گناه که خواهی بکن که مغفوری هست: "...تو هر گناه که خواهی بکن که معذوری"2- در بیت آخر: چو سایه هیچ کست آدمی که هیچش نیست... هست: "چو سایه هیچ کس است آدمی که هیچش نیست..."---پاسخ: با نسخه چاپی تصحیح فروغی انتشارات امیرکبیر مقایسه شد. هر دو مورد با آن نسخه چاپی مطابقت دارد (مغفوری و هیچ کست نوشته شده). منتهی در مورد «هیچ کست» چون بی‌معنی می‌نمود فرض کردیم «هیچ کسست» بوده و اشتباه چاپی رخ داده و تغییر دادیم.
۷
2018-01-19T01:55:30
به گریه گفتمش ای سرو قد سیم انداماگر چه سرو نباشد به رو گل سورینیم بیت دوم (به رو) نیست و (برو=بر او) درست است.معنی هم که روشن است---پاسخ: با تشکر، متن و خوانش تصحیح شد (جهت اطلاع دوستان در متن چاپی عبارت یاد شده «برو» ثبت شده است).
۷
2018-01-19T10:16:05
چو سایه هیچ کس است آدمی که هیچش نیستمانند سایه هیچ کس به شمار میرود که چیزی نداردبه قول امروزی ها:عددی نیست که هیچ چیزی ندارد.مرا از این چه که چون آفتاب مشهوریبه من چه که تو مانند آفتاب در همه جا مشهور هستیمرا سننه که همه تو را میشناسند پول و پله نداری ول معطلیتناسب سایه و خورشید جالب است
۷
2018-01-19T10:21:34
خلاصه میگوید سعدی ریز می بینمت
محسن
2018-01-19T09:42:30
لطفاً ، توضیحی در معنای این بیت بدهید ، ممنونمچو سایه هیچ کس است آدمی که هیچش نیستمرا از این چه که چون آفتاب مشهوری
حمیدرضا
2018-01-18T19:20:39
بازگشت به پاسخ حاشیه قبل، «هیچ کست» در مصرع اول بیت آخر به لحاظ آن که بی‌معنی می‌نمود -علی رغم تطابق با نسخه چاپی- به «هیچ کس است» تغییر داده شد. مگر آن که دوستان با این ضبط (هیچ کست) توجیه و دلیلی بر درستی آن بیاورند تا ثابت شود این ضبط غلط چاپی نبوده.
۷
2018-01-19T17:14:02
مرا از این چه که چون آفتاب مشهورییک توضیح کوچولو اینکه در اینجا فعل (رسد) حذف شده است و در اصل چنین بوده:مرا از این چه (رسد) که چون آفتاب مشهوری؟
ناصر
2018-01-20T01:46:48
آقا محسن چو سایه هیچ کس است آدمی که هیچش نیستیعنی: ادمی که بی چیز است مثل سایه میماند ، که سایه چیزی به حساب نمی آید. مرا از این چه که چون آفتاب مشهورییعنی: مرا از تو که چون آفتاب مشهوری چه نصیبی ست؟شاد زی
علی ناطقی
2022-04-26T18:25:06.8861251
من معنی مصرع دوم از بیت چهار رو متوجه نشدم میشه توضیح بدین