گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:هر سلطنت که خواهی می‌کن که دلپذیری در دست خوبرویان دولت بود اسیری

❈۱❈
هر سلطنت که خواهی می‌کن که دلپذیری در دست خوبرویان دولت بود اسیری
جان باختن به کویت در آرزوی رویت دانسته‌ام ولیکن خونخوار ناگزیری
❈۲❈
ملک آن توست و فرمان مملوک را چه درمان گر بی‌گنه بسوزی ور بی خطا بگیری
گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت آیینه‌ات بگوید پنهان که بی‌نظیری
❈۳❈
آن کاو ندیده باشد گل در میان بستان شاید که خیره ماند در ارغوان و خیری
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری
❈۴❈
ای باد صبح بستان پیغام وصل جانان می‌رو که خوش نسیمی می‌دم که خوش عبیری
او را نمی‌توان دید از منتهای خوبی ما خود نمی‌نماییم از غایت حقیری
❈۵❈
گر یار با جوانان خواهد نشست و رندان ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری
سعدی نظر بپوشان یا خرقه در میان نه رندی روا نباشد در جامه فقیری

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۷۵

تصاویر

کامنت ها

محمد ویسی
2015-09-26T09:54:25
گر یار با جوانان خواهد نشست و رندانما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیریدرود بر یکه تاز سخن، جاودانه بی تکرار سعدی شیرین سخن
برزو
2015-06-16T21:10:56
او را نمی‌توان دید از منتهای خوبیما خود نمی‌نماییم از غایت حقیریگر یار با جوانان خواهد نشست و رندانما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیریسعدی نظر بپوشان یا خرقه در میان نهرندی روا نباشد در جامه فقیریراهت سبز و یادت به ناز
برزو
2015-06-16T21:14:42
آن کو ندیده باشد گل در میان بستانشاید که خیره ماند در ارغوان و خیریخیری یا هیری گل شب بو باشد
رامین
2016-11-25T00:59:00
سعدی در غزل غوغای عشق بازان بیت: ملک آن توست و فرمان مملوک را چه درمانگر بی‌گنه بسوزی ور بی خطا بگیریبه این صورت هم آورده: شهر آن توست و شاهی فرمای هر چه خواهیگر بی عمل ببخشی ور بی‌گنه برانی
Ali
2020-04-29T16:06:18
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی زچشممان نیستی ک رفتی انی ک در ضمیری معنی این بیترو کسی میدونه؟؟؟
nabavar
2020-04-29T17:20:15
گرامی Aliگفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشممآن نیستی که رفتی آنی که در ضمیریمعشوق را دو گونه می پبداردآنی که در دل است و آنکه به چشم می بیند می گوید: گمان کردم با رفتن تو از نظرم میروی ولی معشوق من تویی که در دلم جاداری نه آنکه از چشمم پنهان شده.گر چه رفتی باز در دل مانده ایدر ضمیر من فسونها خوانده ای ” نیا “
حمید ساسانی
2017-08-07T16:40:14
آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیریذهن سعدی ذهن یک ریاضیدان است.از این که او با رفتنش از چشم سعدی غایب نشده نتیجه میگیرد که او همان است که در ضمیر است.
۷
2018-04-18T16:48:08
او را نمی‌توان دید از منتهای خوبیاز نهایت خوبی و زیبایی او را نمیتوان دید مثل نگاه به آفتاباز بس قشنگ است چشم توان دیدنش را نداردما خود نمی‌نماییم از غایت حقیریخود ما هم چنان خرد و ریز هستیم که به چشم او نمی آییم
فاطمه
2018-04-18T02:47:20
کسی میدونه معنی این بیت چی میشه؟ او را نمی‌توان دید از منتهای خوبیما خود نمی‌نماییم از غایت حقیری
ادبیات
2023-10-18T22:22:09.4971076
سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست.. 🌹👌