گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:اتفاقم به سر کوی کسی افتاده‌ست که در آن کوی چو من کشته بسی افتاده‌ست

❈۱❈
اتفاقم به سر کوی کسی افتاده‌ست که در آن کوی چو من کشته بسی افتاده‌ست
خبر ما برسانید به مرغان چمن که هم آواز شما در قفسی افتاده‌ست
❈۲❈
به دلارام بگو ای نفس باد سحر کار ما همچو سحر با نفسی افتاده‌ست
بند بر پای تحمل چه کند گر نکند انگبین است که در وی مگسی افتاده‌ست
❈۳❈
هیچکس عیب هوس باختن ما نکند مگر آن کس که به دام هوسی افتاده‌ست
سعدیا حال پراکندهٔ گوی آن داند که همه عمر به چوگان کسی افتاده‌ست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۸

تصاویر

کامنت ها

شایق
2015-08-31T13:09:05
باسلام (شب تاریک و بیم موج و دریایی چنین حایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها ) ( هر که در اتش نرفت بی خبر از سوز ماست سوخته داند که چیست بختن سودای خام ) ( برستش به مستی است در کیش مهر برونند زین جرگه هشیارها ) ( سلسله موی دوست حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست )
ایزدجو
2015-09-01T14:58:10
با این اشعار سعدیای چون لب لعل تو شکر نیبادام چو چشمت ای پسر نیوز وصل تو ذره‌ای ثمر نیآوازهٔ من ز عرش بگذشتوز درد دلم تو را خبر نیاز رفتن من غمت نباشداز آمدن تو خود اثر نیباز آیم اگر دهی اجازتای راحت جان من، و گر نیبنشینم و صبر پیش گیرمدنبالهٔ کار خویش گیرممن سعدی را فهم نمی کنمامید که نیاز شما به فهم بهتر برآورده گرددآمین
وشایق
2015-09-01T16:16:48
با سلام امین
وشایق
2015-09-01T13:07:16
باسلام وسلام خدمت دوست گرامی جناب ایزد جو سعدی به کمک نیاز ندارد ولی ما به فهم بهتر نیازمندیم
ایزدجو
2015-08-31T23:23:33
آقا شایقاینها که نوشتی به غزل سعدی چه ربطی داشت؟مثل اینکه دلت میخواد زیر هر صفحه یه اسمی ازت باشه
شایق
2015-09-01T06:32:07
با سلام وسلام ویژه خدمت دوست عزیز جناب ایزد جو اینها همه مستقیم یا غیر مستقیم معنی بیت اخر است سعدی میگوید حال مرا فقط عشاق درک میکنند
ایزدجو
2015-09-01T09:50:46
مرسی عزیز دل که به کمک سعدی اومدینه که زبانش قاصرهچندتا دیگه هم می نوشتی که مقصودش رو برسونی
هاله
2011-10-23T11:10:31
بیت اول این شعر با شعری از حافظ هم مفهوم است که حافظ می فرمایندای که از کوچه معشوقه ما می گذری بر حذر باش که سر می شکند دیوارش
رضا سعدی
2013-10-12T13:43:13
6. حال پراکنده‌ی گوی
کورش
2019-05-07T09:14:50
درود بر عزیزانبداهه تقدیمتانحال من حال نجیبی است که در کوچه تنگنظری بر تن اش از بوالهوسی افتاده است
جواد تمنا
2017-12-15T22:27:44
در نسخه شرح غزلیات سعدی به تالیف فرح نیازکار آمده است که دو بیت در نسخ یغمایی و یوسفی نسبت به نسخه فروغی زیبایی و پیوستگی معنایی بهتری دارند:مصرع اول بیت چهارم که به جای«بند بر پای تحمل چه کند گر نکند» بهتر است «روی شیرین چه توان گفت و بر او خال سیاه» که تشبیه دوگانه روی شیرین به انگبین و خال سیاه به مگس زیباتر است.و نیز بیت پنجم که در این نسخه پیوستگی معنایی ندارد، چنانکه رطب خورده منع رطب چون کند؟بنابراین بهتر است مصرع اول مطابق با نسخه یغمایی و یوسفی جایگزین شود: «همه کس عیب هوس باختن ما بکنند» تا معنای درستی از بیت استنباط شود.
الهام ملک محمدی
2018-11-06T22:38:56
زیر پایت که نشستم شرفم والا رفتحال گویی که از این لانه خسی افتاده استاین تک بیت رو هم بنده تقدیم می کنم به استاد سخن مان
ف ب
2021-12-08T00:30:27.2034367
سلام وقت همه بخیر. میشه لطفا معنی مصراع دوم بیت ۳ رو بفرمایید؟
ملیکا رضایی
2021-12-08T07:58:45.3159503
تکرار کلمه سحر و خصوصا همراه با نفس در این بیت باعث زیبایی حیرت انگیز این شعر گشته است ! و اما درود بر شما ف ب عزیز ؛ به یارم بگو که ای کسی که مثل یک نسیم سحرگاهان به من وزیدن میگری ، کار ( در بیت ما آورده ولیکن شاید منظور همان من باشد ) من عاشقت مثل سحرگاهان به یک دمیدن بند است ... دمیدن یعنی سر بر آوردن از گیاه ، طلوع خورشید (که به نظرم اینجا به این مربوط است )، نفس کشیدن و ...هزاران معانی دیگر ...   ؛ مصراع دوم در واقع دیدار یا وصال ولی شاید همان دیدار منظور باشد بیشتر، دیدار یار را به طلوع خورشید تشبیه کرده است ؛ این معنی اولش است ولی اگر از این معانی دور گردیم ، شش آید برخی نفسی را در مصراع دوم مجاز از لحظه یا دمی بگیرند ، که در آن صورت یعنی کار من عاشقت مثل سحرگاه به لحظه ای بند است که باز هم میرسیم به دیدار یار یا وصال یار که همان طلوع خورشید است ... درود دوباره بر شما و درود بر روان پاک و قلم خوش سعدی ...
ف ب
2021-12-09T11:55:50.8672443
خیلی ممنونم از لطف شما خانم رضایی عزیز . استفاده کردم
ملیکا رضایی
2021-12-09T14:19:31.9291522
درود بر شما ...♥️
فاطمه زندی
2022-09-10T15:19:55.0459796
وزن : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان  [ اتفاق : تقدیر و سرنوشت .] ۱_تقدیر و سرنوشت مرا به سر کوی تو هدایت کرد که پیش از من کسانی بد آنجا رفته و از پای در آمده اند . [ چمن : سبزه و گیاه . مجاز : چمن ( باغ) /،کنایه : مرغان چمن ( بلبلان ) ] ۲_خبر ما را به بلبلان برسانید و به آنها بگویید که عاشقی مانند شما در کوی عشق اسیر قفسی گشته است،. [کنایه : دلارام ( معشوق) /تلمیح : والصبح اذا تنفس ، و سوگند به صبح چون بدمد ( آیه ء ۱۸ سوره تکویر (۸۱) /تشبیه : ما ( عاشقان ) به سحر مانند شده است / استعاره ء مکنیه : نفس باد سحر /آرایه ء عکس : نفس سحر  سحر با نفسی .] ۳_ای نسیم صبحگاهی ، به دلارام ما بگو که ما همانند سحر که به سرعت  به پایان می رسد ، در شرف نابودی قرار گرفته ایم و زندگی ما به نفسی بسته است ، پس ما را دریاب . [ بند بر پای : در بند و گرفتار /انگبین :عسل/ تشبیه مرکب : مصراع اول مشبه ،مصراع دوم مشبه به  ۴_اگر انسان گرفتار و پای دربند در اسارت شکیبایی نکند چه کند  ؟ گویی آن بند مانند عسلی است که زنبوری در آن افتاده باشد که رهایی از آن برایش ممکن نیست . ۵[هوس باختن : هوس ورزیدن ، هوس بازی کردن  /تشبیه : هوس به دام ( اضافه تشبیهی ) ۵_هیچکس بر عشق ورزی ما خرده نخواهد گرفت ، مگر کسی که عشق را تجربه کرده و به دام آن افتاده باشد . [پراکنده : پریشان /گوی و چوگان در غزل ۱۷ بیت  اول  /کنایه : به چوگان کسی افتادن (اسیر و گرفتار کسی شدن)/تناسب : گوی و چوگان .] ۶_ای سعدی  ،کسی احوال پریشان گوی را در می یابد که خود روزگاری چون گوی اسیر چوگان معشوق بوده و سرگردانی و پریشانی را تجربه کرده باشد. منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .