سعدی:گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی
❈۱❈
گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی
چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی
ای که انصاف دل سوختگان میندهی
خود چنین روی نبایست نمودن به کسی
❈۲❈
روزی اندر قدمت افتم و گر سر برود
به ز من در سر این واقعه رفتند بسی
دامن دوست به دنیا نتوان داد از دست
حیف باشد که دهی دامن گوهر به خسی
❈۳❈
تا به امروز مرا در سخن این سوز نبود
که گرفتار نبودم به کمند هوسی
چون سراییدن بلبل که خوش آید بر شاخ
لیکن آن سوز ندارد که بود در قفسی
❈۴❈
سعدیا گر ز دل آتش به قلم در نزدی
پس چرا دود به سر میرودش هر نفسی
کامنت ها